هشت غم که داود طایی را از خورد و خوراك و سؤال و جواب باز داشته بود

فضيل عياض كه خود داستانى عجيبى دارد به در خانه داود طايى آمد، صداى ناله جانسوز او را از درون خانه شنيد، فضيل فرياد زد: اى داود! اگر حديث رسول خدا را كه فرمود:
لايَدْخُلُ النّارَ مَنْ بَكى مِنْ خَشْيَةِ اللّهِ.
داخل آتش نمى‏شود كسى كه از ترس خدا بگريد
را صحّت ورود يافته و اين كه قطره‏اى از اين اشك، آتش عذاب را خاموش مى‏كند درست مى‏پنداشتى اين همه گريه و زارى نمى‏كردى، تو را چه مى‏شود و چرا اين گونه با كشتى چشم در درياى اشك روانى؟ در به رويم باز كن كه به زيارتت آمده‏ام.
داود جواب داد: مرا خوف و خشيت از حق، از ملاقات با اشخاص باز داشته، فعلًا در راه محبوب و براى تصفيه جان و تزكيه نفس و صفاى قلب و زدودن كدورتِ‏ روان مشغول خودم!
زنى در همسايگى داود بود، به درب خانه آمد و به فضيل گفت: حوصله كن تا وقت نماز برسد و او براى نماز جماعت عزيمت مسجد كند، او را آن وقت زيارت كن كه وى در خرج كردن وقت انسانى بسيار منظّم و دقيق است.
وقت نماز رسيد داود به مسجد رفت و فضيل هم دنبال او به مسجد شد، سپس با اجازه داود به خانه داود درآمد. كوزه شكسته‏اى از آب ديد كه آبش تابش آفتاب خورده و اطاقى معمولى و ساده و اثاثى مختصر و در حدّ قناعت.
به داود گفت: اين كوزه را از آفتاب بردار و جايى بگذار تا آبش خنك شود، داود گفت: آن قدر به خود اطمينان ندارم كه آب سرد ميل مرا به طرف لذّات دنيا زياد نكند.
گفت: اى داود! خانه را بپرداز، گفت: عمارت دنيا از تمتّعات طبع است و همين مرا بس است كه حال اسراف و زياده روى ندارم.
فضيل مى‏گويد: قبل از اين زيارت، داود را به غايت حسن و جمال ديده بودم به اندازه‏اى كه در بين مردم مشهور به صاحب جمال‏تر از او كسى نبود، ولى در اين زيارت وى را زار و نزار و رنگ پريده و لاغر ديدم، به او گفتم: اين چه حال است؟
گفت: اى فضيل! هشت غم مرا از خورد و خوراك و سؤال و جواب باز داشته و به اين روزم انداخته است:

*غم هول مطّلع‏
1- غم هول مُطّلَع يعنى وقت مرگ، كه در قرآن آمده:
كُلُّ نَفْسٍ ذائِقَةُ الْمَوْتِ»هر كسى مرگ را مى‏چشد.
أَيْنَما تَكُونُوا يُدْرِككُّمُ الْمَوْتُ وَلَوْ كُنتُمْ فِي بُرُوجٍ مُشَيَّدَةٍ»هر كجا باشيد هر چند در قلعه‏هاى مرتفع و استوار، مرگ شما را درمى‏يابد.
كَلَّا إِذَا بَلَغَتِ التَّرَاقِيَ* وَقِيلَ مَنْ رَاقٍ* وَظَنَّ أَنَّهُ الْفِرَاقُ* وَالْتَفَّتِ السَّاقُ بِالسَّاقِ* إِلَى‏ رَبِّكَ يَوْمَئِذٍ الْمَسَاقُ»اين چنين نيست [كه مى‏پندارد]، هنگامى كه جان به گلوگاه رسد،* و [كسان بيمار] گويند: درمان كننده اين بيمار كيست؟* و [بيمار] يقين مى‏كند [كه با رسيدن جان به گلوگاه‏] زمان جدايى [از دنيا، ثروت، زن و فرزند] فرا رسيده است!* و [از سختى جان كندن‏] ساق به ساق به هم پيچد؛* آن روز، روز سوق و مسير به سوى پروردگار توست.
فَلَوْلَا إِذَا بَلَغَتِ الْحُلْقُومَ* وَأَنتُمْ حِينَئِذٍ تَنظُرُونَ»پس چرا هنگامى كه روح به گلوگاه مى‏رسد،* و شما در آن وقت نظاره‏گر هستيد [و هيچ كارى از شما ساخته نيست!]

*غم منزل گور
2- قرار گرفتن در منزل گور است:
منزل بى در و پيكر، منزل تنگ و تاريك، منزل غربت، منزل وحشت، منزل‏ سرگذاشتن به خشت لحد با يك لباس چون كفن، منزلى كه راه گريز به جايى ندارد و ندانم در اين خانه كدام تابلو را بر بالاى سر من نصب كنند؟
رَوْضَةٌ مِنْ رِياضِ الْجَنَّةِ أو حُفْرَةٌ مِنْ حُفَر النّيرانِ.باغى از باغهاى بهشت، يا چاهى از چاههاى آتش دوزخ.

*غم جواب دو ملك‏
3- فرياد دو ملكى است كه در قبر به گوشم رسد:
مَنْ رَبُّكَ؟پروردگار تو كيست؟
كه نمى‏دانم جوابگو هستم يا نه. اين بستگى دارد به اين كه نهال توحيد را با اعتقاد و اخلاق و عمل آبيارى كرده و بارور كرده باشم تا بتوانم پاسخگوى آنان گردم و گر نه اگر غفلت داشته و درون را بتخانه كرده باشم چه جوابى دارم بدهم؟!

*غم نفخه صور
4- غم نفخه صور است:
وَنُفِخَ فِى الصُّورِ فَإِذَا هُم مِنَ الأَجْدَاثِ إِلَى‏ رَبِّهِمْ يَنسِلُونَ* قَالُوا يَاوَيْلَنَا مَنْ بَعَثَنَا مِن مَّرْقَدِنَا هذَا مَا وَعَدَ الرَّحْمنُ وَصَدَقَ الْمُرْسَلُونَ»
و در صور دميده شود، ناگاه همه آنان از قبرها به سوى پروردگارشان مى‏شتابند.* مى‏گويند: اى واى بر ما، چه كسى ما را از خوابگاهمان برانگيخت؟ اين واقعيتى است كه [خداى‏] رحمان وعده داده بود و پيامبران‏ راست گفته بودند!!
اى فضيل! در آن وقت بدن به من برگردانده شود و در قبر آماده‏ام كنند كه به محشر بيايم، چون آماده شوم ندانم به چه حال وارد شوم؟ كه قرآن را در اين زمينه دو آيه است:
يَوْمَ تَبْيَضُّ وُجُوهٌ وَتَسْوَدُّ وُجُوهٌ فَأَمَّا الَّذِينَ اسْوَدَّت وُجُوهُهُمْ أَكَفَرْتُم بَعْدَ إِيمَانِكُمْ فَذُوقُوا الْعَذَابَ بِمَا كُنْتُمْ تَكْفُرُونَ* وَأَمَّا الَّذِينَ ابْيَضَّتْ وُجُوهُهُمْ فَفِي رَحْمَةِ اللّهِ هُمْ فِيهَا خَالِدُونَ»در روزى كه چهره‏هايى سپيد و چهره‏هايى سياه شود، اما آنان كه چهره‏هايشان سياه شده [به آنان گويند:] آيا پس از ايمانتان كافر شديد؟ پس به كيفر آن كه كفر مى‏ورزيديد، اين عذاب را بچشيد.* و اما آنان كه چهره‏هايشان سپيد گشته، همواره در رحمت خدايند و در آن جاودانه‏اند.

*غم محشر
5- چون وارد محشر شوم ندانم زمام امرم را به ساربان آتش دهند كه خود براى خود پرداخته‏ام و يا ملائكه رحمت براى نداى:
ادْخُلُوهَا بِسَلَامٍ آمِنِينَ»[به آنان گويند:] با سلامت و امنيت وارد آن جا شويد.به سراغم آيند.

*غم موقف حساب‏
6- موقف حساب است كه:
إِنَّ اللّهَ لَا يَظْلِمُ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ وَإِن تَكُ حَسَنَةً يُضَاعِفْهَا وَيُؤْتِ مِن لَدُنْهُ أَجْراً عَظِيماً»يقيناً خدا به اندازه وزن ذرّه‏اى [به احدى‏] ستم نمى‏كند و اگر [هم وزن آن ذرّه‏] كار نيكى باشد، آن را دو چندان مى‏كند و از نزد خود پاداشى بزرگ مى‏دهد.

*غم ترازوى اعمال‏
7- به وقت قرار گرفتن در برابر ميزان و ترازوى سنجش اعمال است:
وَالْوَزْنُ يَوْمَئِذٍ الْحَقُّ فَمَن ثَقُلَتْ مَوَازِينُهُ فَأُولئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ* وَمَنْ خَفَّتْ مَوَازِينُهُ فَأُولئِكَ الَّذِينَ خَسِرُوا أَنْفُسَهُم بِمَا كَانُوا بِآيَاتِنَا يَظْلِمُونَ»
ميزان [سنجش اعمال‏] در آن روز حق است؛ پس كسانى كه اعمال وزن شده آنان سنگين و با ارزش باشد، رستگارند.* و كسانى كه اعمال وزن شده آنان سبك و بى‏ارزش باشد، به سبب اينكه همواره به آيات ما ستم مى‏ورزيدند، به خود زيان زده [و سرمايه وجودشان راتباه كرده‏] اند.
فَأَمَّا مَنْ أُوتِىَ كِتَابَهُ بِيَمينِهِ فَيَقُولُ هَاؤُمُ اقْرَؤُا كِتَابِيَهْ»اما كسى كه پرونده‏اش را به دست راستش دهند، مى‏گويد: [اى مردم!] پرونده مرا بگيريد و بخوانيد.
وَأَمَّا مَنْ أُوتِيَ كِتَابَهُ بِشِمالِهِ فَيَقُولُ يَا لَيْتَنِي لَمْ أُوتَ كِتَابِيَهْ»و اما كسى كه پرونده اعمالش را به دست چپش دهند، مى‏گويد: اى كاش‏ پرونده‏ام را دريافت نمى‏كردم.

*غم قهر خدا
8- خدا را رحمت است و قهر. تجلّى رحمتش در دنيا، قرآن و رسالت و تكاليف، و در آخرت بهشت و رضوان و تجلّى قهرش در آخرت عذاب اليم و دوزخ هميشگى است. و اين آخرين مرحله است كه من ندانم در آن آخرين مرحله عاقبتم به كجا منتهى مى‏گردد؟!»

قطعنامه سازمان ملل درباره نا‌آرامی‏های میانمار


مجمع عمومی سازمان ملل با صدور قطعنامه‌ای نگرانی خود را از درگیری‌های موجود بین بودائیان و مسلمانان در میانمار ابراز کرده است.
در این قطعنامه که روز دوشنبه (۴ آذر، ۲۴ دسامبر) از سوی مجمع ۱۹۳ عضوی سازمان ملل به تصویب رسید، از دولت میانمار خواسته شده است وضعیت مسلمانان روهینگیا را بهبود بخشد.
مجمع عمومی سازمان ملل از دولت میانمار خواست تا «از حقوق بشر (مسلمانان خود) از جمله حق ملیت آنان حمایت کند.»
در این قطعنامه همچنین به «نقض هدفمند حقوق بشر و آزادی‌های اساسی» در میانمار اشاره شده است.
دولت میانمار متهم به سهل‎انگاری و قصور در محافظت از اقلیت مسلمان این کشور شده است.

حدود ۸۰۰ هزار تن از مسلمانان روهینگیا از حقوق شهروندی خود در میانمار که از آنان در برابر خشونت، اعدام، آوارگی و اخراج محافظت می‌کند، محروم شده‌اند.
این افراد در برزخ شهروندی به سر می‌برند و دولت میانمار نیز کاری برای بهبود شرایط آنان انجام نمی‌دهد، این در حالی است که جامعه بین المللی از میانمار خواسته است وضعیت قانونی این افراد را مشخص کند.
مسلمانان روهینگیا از زمان دست‌یابی به استقلال در سال ۱۹۴۸ از سوی دولت میانمار با شکنجه، نادیده گرفته شدن و اعمال فشار مواجه بوده‌اند.
گفته می‌شود صدها تن از مسلمانان روهینگیا به دست بودائیان افراطی کشته و بسیاری از آنان بی‌خانمان شده‌اند.
بودائی‌های افراطی مرتبا به مسلمانان روهینگیا حمله می‌کنند و تا کنون در چندین روستا در "راخین" خانه‌های آنان را به آتش کشیده اند. گفته می‌شود که نیروهای ارتش میانمار مخازن بنزین را در اختیار بودائی‌ها قرار می‌دهندتا آنان خانه روستائیان مسلمان روهینگیا را آتش زده و آنان را مجبور به ترک خانه و کاشانه‌شان کنند.

منبع: پرس تی وی

کشته شدن یک مشاور آمریکایی در افغانستان


طبق اعلام مقامات رسمی افغانستان، یک زن پلیس این کشور، صبح امروز (دوشنبه 4 دی) یک مشاور نظامی آمریکایی را کشت.

مقام‏های محلی و ناتو اعلام کردند که یک پلیس زن در افغانستان در مراسمی در دفتر مرکزی پلیس کابل با تیر اندازی به سوی یک مشاور نظامی آمریکایی، او را از پا درآورد.
این مشاور نظامی، عضو بازنشسته ارتش ایالات متحده بوده و زن تیرانداز هم از اعضای "تیم برابری جنسی پلیس" بوده است.
گفته شده است که این مشاور آمریکایی در مسیرش به سمت غذاخوری بود که هدف تیراندازی فرد مهاجم قرار گرفت.
ژنرال "محمد ظاهر"، رئیس تحقیقات جنایی پلیس کابل در این زمینه گفته است که این زن پلیس افسر "درجه‎دار" است و پس از کشتن این مشاور آمریکایی دستگیر شده است.
در عین حال محمد ظاهر این حمله را حمله "تیر خودی" توصیف کرده که در آن نیروهای افغانستان اسلحه های خود را به سوی نیروهای ائتلاف نشانه می روند.
مقام‏های رسمی گفته اند که احتمالا این زن با طالبان در ارتباط بوده است.

حمله نیروهای افغان به نیروهای ناتو تاکنون بارها تکرار شده اما در مورد اخیر برای نخستین بار است که چنین حمله ای از سوی یک زن صورت می گیرد.
در سال جاری 62 نظامی بین المللی و مشاور در 47 رویداد از سوی سربازان افغانستان کشته شدند.

همچنین در رویدادی دیگر در حمله شب گذشته در منطقه گوش تپه از ولایت جوزجان مقام های محلی از کشته شدن پنج پلیس خبر دادند.
مقام های محلی با اعلام این خبر گفتند که حمله کننده متواری شده است.

مردمان هوس‌رانی که به سنگ تبدیل شدند


مردمان هوس‌رانی که به سنگ تبدیل شدند!! (+عکس)
اینکه شهر پمپی از صفحه زمین با چنین بلایی محو شد، بی هدف و اتفاقی نبوده است. اسناد تاریخی نشان می‌دهد که این مرکز هرزگی و فساد به آنچنان فحشایی محشور بود که حتی …
حادثه آنقدر ناگهانی روی داد که همه چیز در شهر به همان حالت که در اثنای زندگی روزمره بود دست نخورده ماند و امروز دقیقا به همان گونه که دو هزار سال پیش بودند باقی است. گویی زمان منجمد شده است. همان طور که خدا می‌گوید در سنت الهی تغییر وجود ندارد «مشرکان با نهایت تأکید به خدا سوگند خوردند که اگر پیامبرى انذارکننده به سراغشان آید، هدایت یافته‏ترین امّتها خواهند بود امّا چون پیامبرى براى آنان آمد، جز فرار و فاصله‏گرفتن از (حق) چیزى بر آنها نیفزود اینها همه بخاطر استکبار در زمین و نیرنگهاى بدشان بود امّا این نیرنگها تنها دامان صاحبانش را مى‏گیرد آیا آنها چیزى جز سنّت پیشینیان و (عذابهاى دردناک آنان) را انتظار دارند؟! هرگز براى سنّت خدا تبدیل نخواهى یافت، و هرگز براى سنّت الهى تغییرى نمى‏یابى»(سوره فاطر ۴۲-۴۳)
شهر پمپی که نمایشی از انحطاط و سقوط اخلاقی امپراطوری روم بود به سر انجامی همانند قوم لوط دچار گردید. این شهر نیز به وسیله انفجارهای آتشفشانی کوه «وزوو» نابود شد آتشفشان وزوو سمبل کشور ایتالیا و قبل از آن نشانه شهر ناپل است. کوه آتشفشانی وزوو اگرچه طی دو هزار سال گذشته آرام بوده است اما نام آن را کوه اخطار گذارده اند. چنین نامی به دلیل فجایع و حوادثی بوده است که در تاریخ از این کوه به ثبت رسیده است. فاجعه ای که برای «سدوم و عمورا» روی داد شباهت زیادی به حوادث تخریب گر شهر پمپی داشته است. در سمت راست وزوو شهر ناپل و سمت شرق آن شهر پمپی قرار دارد. مذاب وخاکستر ناشی از فوران آتشفشانی که دو هزار سال پیش روی داد حیات را از این شهر برچید. حادثه آنقدر ناگهانی روی داد که همه چیز در شهر به همان حالت که در اثنای زندگی روزمره بود دست نخورده ماند و امروز دقیقا به همان گونه که دو هزار سال پیش بودند باقی است. گویی زمان منجمد شده است.
اینکه شهر پمپی از صفحه زمین با چنین  بلایی محو شد، بی هدف و اتفاقی نبوده است. اسناد تاریخی نشان می‌دهد که این مرکز هرزگی و فساد به آنچنان فحشایی محشور بود که حتی فاحشه خانه‌ها هم چنین شهرتی نداشته‌اند. مردان به شکل کاملا عریان بر در فاحشه خانه‌ها می‌ایستادند.
شهر پمپی در روز ۱۹ اوت سال ۷۹ میلادی در پی فعالیت آتشفشانی کوه وزوو که ۲۸ ساعت ادامه داشت به زیر ۶ متر کوهی از مواد مذاب و خاکستر آتشفشانی رفت. از ۲۰هزار نفر جمعیت پمپی دو هزار نفر ناپدید شدند و مابقی آرام آرام مذاب و به تلی از مجسمه‌های سنگی تبدیل شدند.
مذاب کوه وزوو به آنی تمامی شهر را از نقشه منطقه جاروب کرد. جالب ترین جنبه این حادثه آن است که هیچ کس نتوانسته است در مقابل فوران آتشفشان وحشتناک وزوو بگریزد. یک خانواده در حال صرف غذا در یک لحظه تبدیل به سنگ شده اند. زوجهای بسیاری پیدا شدند که در حین انجام اعمال شنیع بوده‌اند. صورت برخی از اجساد انسانهای سنگ شده که از داخل زمین کشف شده اند همچنان سالم و صحیح باقی مانده است صورت آنها حالت گیج و منگ دارد.
مجهول ترین جنبه این حادثه در اینجاست که چگونه هزاران انسان بی آنکه چیزی بشنوند و یا ببینند منتظر می‌مانند تا مرگ آنها را دریابد. این بعد حادثه نشان می‌دهد که نابودی و محو شهر پمپی دقیقا مشابه همان حوادث ویرانگری است که در قرآن به آنها اشاره شده، زیرا قرآن زمانی که این حوادث را  بازگو می‌کند به «نابودی ناگهانی» اشاره دارد. به عنوان مثال در سوره (یس) چنین توصیفی است : همه سکنه شهر به یک لحظه هلاک شدند. این وضعیت در آیه ۲۹این سوره چنین می‌آید : « (بلکه) فقط یک صیحه آسمانى بود، ناگهان همگى خاموش شدند!» ؛ آیه ۳۱ سوره قمر وقتی تخریب و نابودی قوم ثمود را بازگو می کند مجدادا به نابودی آنی اشاره می‌کند «ما فقط یک صیحه [صاعقه عظیم‏] بر آنها فرستادیم و بدنبال آن همگى بصورت گیاه خشکى درآمدند».
مرگ مردم پمپی در یک لحظه رخ داد، همان گونه که در آیات بالا نقل شد. فاجعه هرچه بود،همه چیز به همان حالت اولیه و بدون تغییر باقیمانده است. در سال ۱۹۹۱نیمی از این شهر از زیر خاکستر بیرون کشیده شد ولی هنوز هم دو پنجم این شهر سوخته در زیر زمین است. هر ساله جمعیت زیادی از موزه طبیعی پمپی دیدن می‌کنند و این شهر به یکی از جاذبه‌های گردشگری ایتالیا تبدیل شده است اما متاسفانه جایی از دیده عبرت در این نگاه‌ها یافت نمی‌شود.

مسلمانان پایه گذار تمدن در غرب هستند

تنا - اختصاصی   یك اندیشمند تونسی یا تاكید بر این كه باید آنچه را كه قرآن كریم و پیامبر اكرم(ص) از ما خواسته، درك كنیم، خاطرنشان كرد: مسلمانان پایه گذار تمدن در غرب هستند. استاد "عماد الدین الحمرونی" اندیشمند تونسی ساكن در فرانسه در گفتگو با خبرنگار تقریب(تنا) انقلاب اسلامی ایران را نقطه عطفی در تاریخ مدنیت جهان توصیف كرد و گفت: از قرن ۱۸ میلادی تاكنون بشریت تحت تاثیر فرهنگ و تمدن غربی بوده است اما این انقلاب ابعادی روحانی و معنوی برای این تمدن تعریف كرد. وی افزود: نقش اساتید دانشگاهها و همه نخبگان جهان اسلام در نوآوری در اندیشه انسانی و ایجاد جامعه ای بر اساس آزادی، عدالت و محبت در این تمدن غیر قابل انكار است. این اندیشمند تونسی در ادامه تاكید كرد: در راستای رویارویی با چالشهایی كه زندگی امروز را به خطر انداخته، باید حركتی جدی در تولید علم و معرفت انجام شود و نباید تنها به تولیدات دانشمندان در قرون گذشته اكتفا شود بلكه باید از تعالیم قرآن كریم، سنت شریف نبوی و علما و فقهای جهان اسلام بهره گرفته شود. الحمرونی یافتن راهكار بسط و گسترش دیدگاههای اسلامی را مهم برشمرد و گفت: رژیم صهیونیستی تلاش دارد با بهره گیری از برخی رسانه ها، چهره ای نازیبا از اسلام به غرب معرفی كند اما در عین حال همچنان رویكرد ملتهای غربی نسبت به كشورهای اسلامی و عربی خصمانه نیست. وی در ادامه به انقلاب مردم تونس اشاره كرد و اظهار داشت: بسیاری از تحلیلگران سیاسی نبود رهبری واحد در این كشور را از مشكلات انقلاب تونس دانسته و از سویی دیگر این مسئله را به نوعی دسیسه و توطئه استكبار جهانی برای این انقلاب توصیف كرده اند اما در واقع چنین نیست مردم تونس پس از ۵،۶ قرن به اولین تجربه دموكراسی خود در پس استعمار فرانسه و دیكتاتوری دست یافته اند. عماد الدین الحمرونی افزود: نزدیكی كشورهای شمال افریقا و خصوصا تونس به كشورهای اروپایی باعث می شود دموكراسی جدید بر پایه فرهنگ اسلامی بسط یابد. وی در ادامه به نقش مهم اسلام در جهان بشریت اشاره كرد و گفت: مسلمانان بودند كه پایه تمدن اسلامی را بنا نهادند كه از آن جمله می توان به تمدن اندلس و تمدن اسلامی در ایران و تركیه، اشاره كرد كه تاثیرات شایانی را بر تمدن غرب داشت؛ در واقع بین مسلمانان و ملتهای اروپایی از دیرباز نزدیكی و مراودات بسیاری وجود داشت. این اندیشمند تونسی با بیان اینكه پیروزی مقاومت اسلامی لبنان در جنگ۳۳روزه بر رژیم صهیونیستی تحولی بزرگ در میدان سیاست اروپا به وجود آورد، خاطرنشان كرد: این رویداد باعث شد بسیاری از اندیشمندان و رهبران سیاسی در جهان خواستار مقابله با لابی صهیونیستی شوند لذا كتابهای بسیاری در انتقاد از آن و بر این اساس كه این رژیم منافع اروپاییها را به خطر انداخته به رشته تحریر درآمد. وی افزود: ما مسلمانان باید از این فرصت بهره گرفته و با برخی جریانها و قشرهای ملتهای غربی و امریكایی ارتباط برقرار كرده و قدرت اسلام در گفتگو و تقریب بین ادیان و دیدگاهها را معرفی كنیم. الحمرونی همچنین با تقدیر از مواضع كشورمان در حوزه بیداری اسلامی به سخنان دكتر احمدی نژاد در اجلاس اخیر بیداری اسلامی در تهران اشاره كرد و بیان داشت: رئیس جمهور ایران به خوبی مفهوم بیداری از نظرگاه اسلامی را تبیین كرد. وی افزود: همانطور كه دكتر احمدی نژاد تاكید كرد، بیداری پدیده ای جهانی است و اسلامی بودن آن ناشی از طایفه گرایی یا تاكید بر دینی خاص یا منطقه ای محدود مثل خاورمیانه نمی شود بلكه بیداری عمومی بر پایه مفهومی انسانی است كه از معرفت دینی نشئت می گیرد.

داخل کعبه چه چیزهای وجود دارد؟

      

  سالانه خانه را یکبار می شویند، هر کسی نمی تواند داخل آن را ببیند و برای خیلی ها این سوال پیش می آید که داخل خانه خدا چگونه است و چه چیزهایی وجود دارد؟ در زیر به صورت مختصر اشیایی را که در خانه خدا وجود دارد، نام می بریم.

۱-   داخل خانه خداوند بوی خوش مشک و عود می آید. خانه خدا را با عنبر تمیز می کنند و در طول سال برای خوشبویی این مکان از عنبر استفاده می شود.

۲-   وسط زمین خانه خدا با سنگ مرمر سفید پوشیده شده است و اطرافش را سنگهای مرمر سیاه احاطه می کند. این سنگ سیاه و سنگ مرمر رزا (صورتی) تا ارتفاع ۴ متری دیوار وجود دارد، اما به آن نچسپیده اند. بین این سنگ مرمر سیاه تا سقف ۵ متر است و سقف را پارچه سبز ( یا صورتی رنگی) پوشانده که روی آن آیات قرآن حک شده است. همچنین دو تکه سنگ مرمر تیره رنگ در خانه خدا نمایان است؛ یکی مکان سجده پیامبر و دیگری جایی است که پیامبر شکم مبارک و گونه سمت راستش را به دیوار چسباند و در حالی که دستهایش بالا بود، گریه می کرد.

۳-   سه ستون از جنس چوب حکاکی شده برای حمایت از سقف ۹ متری، در وسط کعبه به شکل ماهرانه ای بنا شده و با زیورآلات طلایی آراسته شده است.

۴-   تعدادی از چراغ های آویزان ساخته شده از مس، نقره و شیشه های حک شده به آیات قرآنی نیز وجود دارد که قدمت آن به دوران عثمانی بازمی گردد.

۵-   پله هایی از آلومینیوم و کریستال ساخته شده که به سقف کعبه می رسد.

۶-   مجموعه ای از تکه های سنگ مرمر جمع آوری شده از هر دوره ای که حرم خانه خدا را گسترش داده اند در آنجا وجود دارد. در بعضی مواقع، دستگاه بالابر اتوماتیک برای کارگران نظافت داخل کعبه و یک پمپ فشار برای بالا بردن آب و مواد شوینده نیز گذاشته می شود.

منبع: سایت تابش

«خارجی‌ها؛ عامل فساد گسترده در افغانستان»


حامد کرزی فساد گسترده در افغانستان را به خارجی‌ها نسبت داده و تاکید کرده است، خروج نظامیان خارجی تحت امر آمریکا در سال ۲۰۱۴ میلادی به رهایی این کشور از فساد کمک خواهد کرد.

حامد کرزی، روز شنبه (۲۲ دسامبر، ۲ دی) در سخنرانی خود در روز بین‌المللی "مبارزه با فساد در کابل"، به «فساد گسترده در مبادلات و قراردادهای مرتبط با خارجیان» در افغانستان اشاره کرد و گفت: «این قراردادها به مقامات عالی‌رتبه دولتی یا بستگان آنها داده می‌ شود.»
وی افزود: «فساد در دولت ما، جزئی است؛ فساد عمده که صدها میلیون دلار را دربر می ‌گیرد، مربوط به ما نمی‌شود... این (گونه فسادها) بر ما تحمیل شده است.»
تحقیقات جدید ائتلاف جهانی مبارزه با فساد موسوم به «ترنس پرنسی اینترنشنال» (Transparency International) در تحقیق و بررسی اخیر بین‌المللی خود از فساد در بخش‌های دولتی، افغانستان را به عنوان یکی از سه کشوری که بدترین میزان فساد در جهان را دارند، رتبه‌بندی کرده است.
حامد کرزی در سخنرانی اخیر خود گفت: زمانی که «نظامیان خارجی (در سال ۲۰۱۴ میلادی) این کشور را ترک کنند... قراردادهای آنان و حکومت آنان به تدریج محو خواهد شد و این امر به رهایی افغانستان از فساد کمک خواهد کرد و به نفع افغانستان خواهد بود.»

نیروهای خارجی قرار است تا پایان سال ۲۰۱۴ میلادی از افغانستان عقب‌نشینی کرده و مسئولیت‌ امور امنیتی این کشور را به دولت افغانستان واگذار کنند. این در حالی است که آمریکا قصد دارد برخی از نیروهای نظامی خود را برای فعالیت‌ در آن‌چه «آموزش و عملیات‌های ضد تروریستی» عنوان کرده است، در افغانستان نگه دارد.

رئیس جمهور افغانستان همچنین، ۵ دسامبر ۲۰۱۲ ، در مصاحبه با شبکه تلویزیونی ان بی سی، ناامنی فزاینده در این کشور را به ائتلاف نظامی غرب (ناتو) و آمریکا نسبت داد.


افغانستان از فاسدترین کشورهای دنیا

طبق گزارش سازمان شفافیت بین‌المللی، افغانستان که از زمان ورود نیروهای خارجی به رهبری آمریکا به این کشور صدها میلیارد دلار کمک از خارج دریافت کرده از فاسد‌ترین کشورهای دنیا به شمار می‌آید.
به‌ ویژه رسوایی اخیر بانک کابل افکار عمومی را به خود مشغول کرده است. دولت افغانستان در فوریه ۲۰۱۱ در پرونده رسوایی این بانک کمک‌کنندگان خارجی را مقصر شناخت. این بانک که بزرگ‌ترین بانک تجاری افغانستان است در سال ۲۰۱۰ به دلیل وام‌های کلانی که مدیران اجرایی پیشین گرفته بودند در آستانه ورشکستگی قرار گرفت.
در پی این رسوایی مدیر بانک مرکزی افغانستان که دارای تابعیت دوگانه افغانی ـ آمریکایی بود از کشور گریخت

تخریب مساجد چند صد ساله در هند



پلیس هند دو مسجد قدیمی كه تاریخ ساخت آنها به ۴۰۰ سال پیش می‌رسد، را به همراه بیش از ۵۰۰ واحد مسكونی متعلق به مسلمانان در دهلی نو، تخریب كرده است.
به گزارش خبرگزاری تقریب،مساجد "الغوثیه" و النور" واقع در دهلی نو، در اوایل ماه جاری به دستور هیئت توسعه دهلی و با این بهانه كه به صورت غیرقانونی ساخته شده‌اند، تخریب شده است.

پلیس هند همچنین در صدد است چهار مسجد دیگر را نیز در این شهر تخریب كند.

تخریب ۵۰۰ واحد مسكونی متعلق به مسلمانان نیز مشكلاتی را برای آنان در شرایط بد جوی و سرمای شدید به وجود آورده است؛ چرا كه منازل این مسلمانان بدون اعلام قبلی تخریب شده است.

در همین راستا مسلمانان هند، روز جمعه در اعتراض به تخریب مساجد و منازل مسلمانان دست به تظاهرات گسترده‌ای زدند.
مرجع : الالوكه

برتری دریانوردی مسلمانان در عهد خلفا و بعد از آن

نوشته‌ی: محمد عبدالله عدنان

ship-wallpapeقرن سوم هجری عصر برتری و تفوق دریایی مسلمانان بود – دریای مدیترانه (بحرالروم) با سواحل وسیع خود در شرق و غرب و جنوب مرزهای اسلامی، میدان این تفوق و برتری بود. مسلمانان در آغاز کار، جنگ‌های دریائی خود را با تردید و هراس از دریا گذراندند، ولی هنوز نیم قرن از جنگ نخستین نگذشته بود که دریا برای آنان مانند خشکی، صحنه نبردها و فتوحات درخشان گردید.
در زمان عثمان ذی‌النورین رضی الله عنه بود که ناوگان اسلامی به منظور فتح جزائر نزدیک به مرزهای اسلامی، حملات خود را آغاز کردند، در سال ۲۸ یا ۲۹ هجری مسلمانان در جزیره قبرس جنگیدند، و بر اهالی مسیحی آن «جزیه» بستند. سپس در سال ۳۲ با ناوگان سنگین خود آن را فتح کردند. متعاقب آن برای نخستین بار به جزیره «سیسیل» (که عرب آن را صقلیه می‌نامد) لشگر کشیدند و جزیره ردس را گشودند، چند سال بعد در جزائر «کرت» و «سیسیل»‌ و «ساردنی» جنگیدند و جزایر (مانورکا، مایورکا، ایبسا) را فتح کردند.
در آغاز قرن نهم میلادی مسلمانان فرمانروای مدیترانه بودند، و آب‌های جنوبی و میانه آن دریای وسیع را که در وسط عالم قدیم قرار داشت، در اختیار داشتند. دولت‌های قدیم در آن زمان در نوعی از اضطراب به سر می‌بردند، و جنگ‌های خانوادگی همه ملت‌ها را فرا گرفته بود. از امتیازات مهم این عصر، شیوع جنگ‌های دریائی و فزونی قوای نیرومند رزمی بود که دولت‌ها را در معرض خطر قرار می‌داد.
دریای مدیترانه مرکز این جنگ‌ها به شمار می‌رفت، و سواحل ثروتمند آن هدف حملات دریائی بود. بیشتر این قوای رزمنده که دریای مدیترانه را صحنه‌ی پیکار خود قرار می‌داد، تعلق به مسلمانان داشت.
عملیات پی در پی مسلمین بیش از دو قرن سواحل مسیحی‌نشین مدیترانه را در معرض رعب و هراس قرار داده، و بسیاری از دولت‌ها را دچار تشویش و نگرانی ساخته بود. آب‌های ایتالیا و روم شرقی (بیزانس) بیشتر هدف حملات قرار می‌گرفت.

فتح جزیره کرت
مسلمانان حملات دریائی خود را از جزائر نزدیک به سواحل خود آغاز کردند. مانند «قبرس» و «ردس» که آن را در حملات اولیه متصرف شدند. مسلمین چند بار به جزیره «کرت» نیز لشکر کشیدند و فتح کامل آن در رمضان سال ۲۰۲ هـ به وسیله گروهی از مسلمانان اسپانیا که در جنوب شهر «قرطبه» می‌زیستند انجام گرفت.
این عده در «قرطبه» پایتخت اسپانیا بر ضد «حکم» خلیفه اموی اندلس قیام کردند، ولی حکم بر آن‌ها غلبه یافت. بسیاری را دستگیر نمود و بقیه را پراکنده ساخت. به دستور وی خانه‌های آنان ویران شد و هرچه باقی ماند طعمه حریق گردید. سپس دستور داد که بازماندگان آن‌ها فوراً قرطبه را ترک گویند بدینگونه انقلابیون از اسپانیا آواره شدند، و از جمله به مغرب (شمال افریقا) کوچ کردند، ولی بیشتر آن‌ها با کشتی خود را به مصر رساندند و در بندر اسکندریه فرود آمدند.
این مهاجران کم کم در جنگ‌های داخلی شرکت جستند، و توانستند اسکندریه را از دست حکمران آن خارج سازند، و آن را پایگاه حملات خود به مجمع الجزایر دریای اژه قرار دهند. هنگامی عبدالله بن طاهر فرمانده اعزامی «مأمون» خلیفه عباسی برای سرکوبی شورشیان وارد مصر شد، اینان ناگزیر به ترک اسکندریه شدند (۲۱۲ هـ).
گروهی از این جماعت چند سال قبل از آن به جزیره کرت (که عرب آن را اقریطش می‌خواند) هجوم برده، و قسمتی از آن را تصرف نموده و در آن سکنی گزیده بودند. در این هنگام نیز بازماندگان آن‌ها چاره‌ای جز این ندیدند که به رفقای خود در جزیره‌ی مزبور ملحق شوند تا بقیه جزیره را که از ثروت و نعمت آن آگاهی داشتند، فتح کنند.
این عده که در حدود ده هزار جنگجو بودند، در چهل کشتی جنگی به فرماندهی دریا نورد مشهور ابوعمر حفص بن عیسی اندلسی آب‌های اسکندریه را ترک گفتند، و در اواخر سال ۲۱۲ هـ یکباره به جزیره «کرت» حمله بردند. حکمران رومی جزیره گریخت و به دنبال آن مقاومت اهالی درهم شکست و جزیره به تصرف مسلمین درآمد. چون در آن هنگام امپراطور روم «میخائیل دوم» مشغول سرکوبی شورشیان داخلی بود، فرصت نیافت قوائی برای کمک اهالی کرت گسیل بارد.
مورخان بیزانسی می‌نویسند: «فرمانده جنگجویان اسلام وقتی وارد جزیره شد، دستور داد کشتی‌ها را بسوزانند و چون سربازانش به وی اعتراض کردند در پاسخ آن‌ها گفت: برای چه اعتراض می‌کنید؟ من شما را به سرزمینی آورده‌ام که سرشار از شیر و عسل است. این سرزمین شماست. در اینجا بمانید و آن را اقامتگاه خود قرار دهید».
سربازان گفتند: فرزندان‌مان را چه کنیم؟ فرمانده پاسخ داد: «زنان و دختران این جزیره به عقد شما درمی‌آیند و شما نیز پدران نسل آینده این جزیره خواهید بود»!
آن‌ها نیز در جزیره «کرت» سکونت نمودند، و لشکرگاه خود را با خندق بزرگی محصور کردند که در زبان کرتی نیز به نام «خندق» مشهور شد، و بعدها غربی‌ها آن را تغییر داده و «کاندیا» نامیدند.
مسلمانان اسپانیا در جزیره «کرت» حکومت جدیدی تشکیل دادند، و از آن پایگاه به جزایر مجاور حمله می‌بردند بعدها سیل جنگجویان از کلیه مرزهای اسلامی به «کرت» هجوم آوردند.
امپراطور روم که از خطر حملات آن‌ها بستوه آمده بود، سپاهی انبوه به فرماندهی امیر البحر خود «اوریفاس» برای عقب‌راندن آن‌ها اعزام داشت و این فرمانده توانست، مهاجمین را عقب براند، ولی خود از برابر جنگجویان جزیره عقب نشست، بار دیگر امپراطور «تیوفیلوس» حمله بزرگی به جزیره کرت نمود ولی مسلمانان سپاهیان او را نزدیک «تاسوس» در هم شکستند.
مسلمین قریب یکصد و پنجاه سال در «کرت» اقامت داشتند. در این مدت نبردهای دریائی آن‌ها، جزائر دریای اژه را به تنگ آورده بود، تا این که یونانی‌ها در زمان امپراطور «رومانوس دوم» به سال ۳۵۰ هـ جزیره کرت را از تصرف مسلمین خارج ساختند([۱]).
فتح سیسیل و ساردنی، و کرس و جنوب ایتالیا
در همان اوقات که جزیره‌ی «کرت» فتح شد، مسلمانان جزیره سیسیل را نیز تصرف نمودند و دولتی درخشان در آن تأسیس کردند. سه جزیره بزرگ سیسیل (صقیله) و ساردنی (سردانیه) و کرس (کورسکیا) واقع در وسط دریای مدیترانه (بحرالروم) به واسطه اهمیت و ثروتی که داشت پیوسته در معرض تاخت و تاز جنگجویان بود، و از سواحل افریقا و اسپانیا (اندلس) مورد حمله قرار می‌گرفت این حملات به صورت جنگ‌های منظم نبود، بیشتر اوقات جنگجویان را عده‌ای از مجاهدین و دریانوردان تشکیل می‌دادند، به همانگونه که بعدها بسیاری از دریانوردان انگلیسی و اسپانیائی در قرن شانزدهم میلادی معمول داشتند.
«سیسیل» در آن عصر تحت قیمومیت بیزانس یعنی روم شرقی می‌زیست، ولی «ساردنی» و «کرس» رسماً از روم اطاعت می‌کرد. فرانسویان «کرس» را تصرف کردند و «ساردنی» نیز تحت الحمایه آن‌ها قرار گرفت.
با این که خلفای اموی شام و سایر مسلمانان بارها این سه جزیره را مورد حمله قرار دادند ولی نظر به اهمیت موقع جزائر مزبور و دوری آن‌ها از سواحل افریقا و اسپانیای اسلامی و قلت نفرات سربازان اسلام و طبیعت این جنگ‌ها قدرت نیافتند به آن‌ها دست یابند.
ولی در اوائل قرن سوم هجری ناوگان جنگی اسلام در شمال افریقا و اسپانیا از لحاظ نیرومندی و آمادگی رزمی به میزانی رسید که سابقه نداشت.
حملات نورمانی‌ها به سواحل اسپانیا حکومت اسلامی «قرطبه» را بر آن داشت که دست به تأسیس نیروی دریائی نیرومندی بزند تا مرزهای خود را حفظ کند و بتواند با تعرض دریائی دشمن معامله به مثل نماید.
دولت «اغلبی» تونس نیز نیروی دریائی قابل ملاحظه‌ای برای نگاهداری سواحل خود از حملات رومی‌ها و فرانسویان بوجود آورد. اغلبی‌ها از «تونس» که آب‌های دریای مدیترانه را تحت فرمان داشتند ناوگان نیرومند آن‌ها در این آب‌ها یعنی از جزیره فلوریه گالیبار تا ساردنی و کرس آمد و رفت می‌نمود. و سواحل آن‌ها را مورد حمله قرار می‌داد.
بیش از همه جزیره «سیسیل» نظر به نزدیکی به افریقا و اهمیت داخلی آن، مورد توجه اغلبی‌ها بود و پیوسته در انتظار فرصت برای تصرف آن بودند.
ماجرای فتح جزیره سیسیل بدینگونه بود که فرمانده ناوگان روم به نام «فیمی» مورد خشم امپراطور واقع شد و به حکمران مسلمان تونس «زیاده الله بن اغلب» ملتجی گشت. حکمران اغلبی نیز «اسد بن فرات» را که اصلا از مردم «غرناطه» اسپانیا بود و در ایام جوانی از مشرق به آن جا رفته بود، و سرداری بزرگ و دریا نوردی مشهور و دانشمندی عالیقدر به شمار می‌رفت مأمور فتح «سیسیل» کرد.
«اسد بن فرات» قبلا نیز چند بار در جزایر دریای مدیترانه پیکار کرده بود و به گفته ابن خلدون جزیره «قوصره» را گشود([۲]) حکمران اغلبی فرمان جهاد صادر کرد، همه جنگجویان نیز دعوت او را اجابت کردند. از تمام سواحل مملکت کشتی جنگی جمع‌آوری شد. و در سال ۲۱۲ هـ امیرالبحر مسلمین «اسد بن فرات» با نیروی دریائی عظیم خود در ساحل «پازرو» که نزدیکترین قسمت ساحلی سیسیل به افریقا بود، پیاده شد سپس بدون این که از سپاهیان رومی تحت فرمان «فیمی» که به منظور کمک به وی همراه او آمده بود، استمداد کند با سپاهیان خود، به قسمت جنوبی جزیره حمله برد.
بسیاری از دژها را تصرف کرد و شهرهای سرقوسه (سیراکوسا) و «پالرمو» را محاصره نمود، در میان سربازان اسد بن فرات و رومی‌ها جنگ‌های سختی درگرفت، امپراطور روم نیروهای امدادی برای تقویت رومی‌ها گسیل داشت و بدینوسیله وضع مسلمانان سخت به مخاطره افتاد، چندین بار شکست خوردند، و بسیاری از آن‌ها به واسطه شیوع بیماری وبا مردند که از جمله سردار آن‌ها اسد بن فرات بود (۲۱۳ هـ).
رومیان نیر فرصت را غنیمت شمرده محاصره مسلمین را تنگتر نمودند، ولی از طرف دولت «اغلبی» نیروی امدادی برای مسلمانان رسید و همان موقع نیز ناوگانی از مجاهدان اندلس (اسپانیا) به آن‌ها پیوست (۲۱۴ هـ) . مسلمانان حمله را از سر گرفتند و «پالرمو» را مجدداً فتح کردند.
دولت «اغلبی» پیوسته نیروی امدادی برای مجاهدان مسلمین می‌فرستاد، و سربازان اسلام نیز قلعه‌ها و دژهای سیسیل را یکی بعد از دیگری می‌گشودند. با این وصف پیشروی آن‌ها برای تصرف سراسر جزیره به واسطه کوهستانی‌بودن منطقه، به کندی انجام می‌گرفت.
ناچار در آن قسمت که فتح کرده بودند استقرار یافتند، و حکومتی تأسیس کردند که تا فتح آخرین پایگاه جزیره یعنی «سرقوسه» در سال ۲۲۴ هجری دوام داشت.
دولت اسلامی سیسیل به مدت دو قرن باقی بود. جزیره مزبور در سایه حکومت اسلامی تمدن درخشانی یافت و به صورت منبع سرشاری درآمد، و با علوم و تجارت و صنعت خود می‌درخشید، تا این که به واسطه ضعف و سستی که در ارکان آن دولت کوچک اسلامی راه یافت، در سال ۴۶۴ هـ «رجر» نورمانی آن را از چنگ مسلمانان درآورد، و بدینگونه دولت اسلامی سیسیل سقوط کرد.

تفوق دریائی مسلمانان در قرن سوم هجری
تمدن اسلام تا مدتی بعد از آن که «سیسیل» به دست «نورمان»های فرنگی افتاد، نیز باقی بود و همچنان می‌درخشید. امیران نورمانی نیز دارای دیدی وسیع بودند. برتری تمدن اسلامی را مورد توجه قرار دادند و از علوم و معارف مسلمین بهره‌ها بردند.
به همین جهت بازماندگان مهاجرین مسلمان توانستند در سایه حکومت «ورمان»ها با آسایش زندگی نمایند، و روش و دانش خویش را نگاه دارند، تا جائی که «دوک رجر دوم» پسر فاتح جزیره گروهی از مسلمانان محلی سیسیل و افریقا و اسپانیا را در دربار خود به کار گماشت.
سرآمد اینان دانشمند و جغرافی‌دان بزرگ محمد بن عبدالله ادریسی مشهور به «شریف ادریسی» بود. دوک مزبور ادریسی را به دربار خود دعوت نمود و مورد احترام بسیار قرار داد، دوک از ادریسی خواست کره‌ای به شکل زمین از نقره خالص برای او بسازد، و نقشه هفت اقلیم را که پایه تقسیم جغرافی قدیم بود، به روی آن ترسیم کند. دانشمند مسلمان نیز به بهترین وجه از عهده این کار مهم برآمد و از «دوک» به دریافت بزرگترین پاداش‌ها نائل گردید.
دوک سپس از ادریسی خواست کتابی جامع در جغرافی، مشتمل بر کیفیت شهرهای کره زمین و شکل‌های آن و دریاها و کوه‌ها و خصوصیات هریک و چگونگی زندگی سکنه زمین بنویسد. ادریسی نیز کتاب بزرگ جغرافی خود را به نام نزهه المشتاق فی اختراق الآفاق که نام او را جاوید گذاشته است، نوشت و اندکی پیش از وفات دوک به سال ۱۱۵۴ م از نگارش آن فراغت یافت.
چون نگارش این کتاب بزرگ به درخواست و تشویق دوک انجام گرفته بود، ادریسی در مقدمه کتاب، آن را به وی اهداء کرده و به نام دیگر «کتاب رجار» نامید، یعنی دانشمندی مسلمان به تشویق امیری غربی کتابی بدانگونه تألیف کرده است.
کتاب «نزهه المشتاق» ادریسی به عنوان بزرگترین کتاب جغرافی قرون وسطی شناخته شده است، و مشتمل بر چندین جلد بزرگ می‌باشد این کتاب در عصری که تألیف گردید، یکی از بزرگترین‌ همکاری علمی شرق و غرب بود([۳]).
***
سیسیل از موقعی که توسط مسلمانان فتح شد، به صورت پایگاهی برای حملات و جنگ‌های دریائی بزرگی درآمد. به این معنی که دولت اغلبی افریقا یا حکمرانان مسلمان سیسیل، دسته‌هائی از جنگجویان مسلمین را برای جنگ در مرزها و سواحل ایتالیا، سازمان می‌دادند.
این حملات دائماً در سواحل شرقی و غربی ایتالیا بود. در سال ۲۲۹ هـ بر اثر کشمکش دو تن از امیران «لومباردیه» برای تصاحب امیرنشین بنفونتوم (جنوب ایتالیا) یکی از آنان از حکمران مسلمان سیسیل فضل بن جعفر برای سرکوبی رقیب خود کمک خواست، حکمران مسلمان نیز با یک حمله پی‌گیر به «کلابریا» که عرب آن را (قلوریه) می‌خواند واقع در انتهای جنوب ایتالیا و ساحل باری (باره) را تصرف نمود و در آنجا استقرار یافت. سپس آن را به صورت یک پایگاه نیرومند دریائی، در آن آب‌ها درآورد. متعاقب آن «فضل بن جعفر» به سواحل «کلابریا» دست یافت و بر اغلب شهرهای آن مالیات (جزیه) بست.
در سال ۲۳۲ هـ حمله دریائی دیگری توسط مسلمانان سیسیل به سواحل غربی ایتالیا انجام گرفت، و بعد از آن که نواحی آن اشغال شد و «فوندی» را تصرف نمودند، در مقابل مصب رود «شفیری» قرار گرفتند، آنگاه وارد «رم» شدند، و کلیسای معروف پطرس و پولس را که در آن موقع در خارج «رم» بود تصرف نمودند.
رم (عروس جهان) فقط توانست با سپاه امپراطور لوئی دوم پادشاه فرانسه در سال (۸۵۰ م) دست به کار محاصره «چایتا» شود پاپ لیون چهارم نیز ناگزیر به تحکیم موقعیت دفاعی زاویه واتیکان گردید. بدینگونه کلیساهای پولس و پطرس ضمیمه شهر جدید شد که به نام پاک مزبور معروف به (شهرلیون) شد([۴]).
در همان موقع مسلمانان بر مرزهای «تارانتو» (تارانت) و راجوزا (رگوسا) واقع در سواحل دریای آدریاتیک شرقی دست یافتند. متعاقب آن سواحل دیگر ایتالیا مورد حملات پی در پی دریائی مسلمین قرار گرفت، تا جائی که ساکنان آن ناگزیر شدند در طول ساحل، برج‌ها و قلعه‌های نیرومندی به وجود آورند، تا بتوانند از هجوم مسلمانان جلوگیری نمایند.
این برج‌ها و قلعه‌ها بسیار مرتفع بود، تا آتشی که از پای برج و قلعه می‌افروختند به بالای آن نرسد؛ ایتالیا در این عصر پیوسته در بیم و هراس حملات مسلمانان به سر می‌برد، و پریشانی به همه طبقات مردم آن سرایت کرده بود([۵]).
حملات دریائی مسلمانان در مشرق مدیترانه، کمتر از آ‌ب‌های ایتالیا نبود؛ زیرا در آب‌های شرقی نیز چندین بار میان نیروهای دریائی مسلمین و روم شرقی (بیزانس) پیکار دریائی روی داد.

بزرگترین دریا نورد مسلمان
در اواخر قرن سوم هجری بزرگترین دریا نورد مسلمان در مشرق مدیترانه عرض اندام کرد. این دریانورد بزرگ را تواریخ بیزانسی به نام لیون طرابلی (Leon of Tripolis) می‌شناسد، و از حملات جسورانه و جنگ‌های دریائی او در مرزهای دولت بیزانس (روم شرقی) با وحشت و اضطرابی که این جنگ‌ها در دولت روم و مرزهای آن پدید آورد، سخن می‌گوید.
لیون طرابلسی کیست؟
ما پس از تحقیق و بررسی‌ها قطع پیدا کرده ایم که وی همان امیر البحر و فرماندهی است که مورخان اسلامی نام «غلام زرافه» به او داده اند، تواریخ اسلامی نمی‌گوید وی اهل کجا بوده، ولی تواریخ بیزانسی می‌گوید: لیون در «اتالیا» از نواحی «بامفلیا» واقع در جنوب آسیای صغیر متولد گردید. در اوائل سن وارد اجتماعات مسلمانان شد، و دین اسلام را پذیرفت، و در طرابلس شام متوطن گردید([۶]).
لیون از آغاز جوانی در روی عرشه کشتی‌ها پرورش یافت، و درس‌های دریا نوردی خود را در میان دریا آموخت! او از همان زمان جوانی در بسیاری از حملات دریائی مسلمانان به سواحل مجمع الجزائر دریای اژه و حدود جزائر آنجا شرکت جست.
آنگاه به شهر «طرسوس» منتقل گردید و ماهرترین و شجاع‌ترین دریا نوردان مسلمین تحت فرماندهی وی قرار گرفتند. وی «طرسوس» را به صورت مرکز سفرهای دریائی واسکله کشتی‌های خود درآورد. بدینگونه نیروی دریائی کوبنده‌ای به وجود آورد که دولت بیزانس و حدود روم شرقی از وحشت آن آرامش نداشت.
بزرگترین جنگ لیون طرابلسی یا «غلام زرافه» نبرد دریائی تسالونکیا([۷]) در سال ۲۹۱ هجری است، تواریخ اسلامی به طور اجمال می‌گوید: «در سال (۲۹۱ هـ) فرمانده معروف به «غلام زرافه» از طرسوس به بلاد روم حمله برد و شهر انطاکیه را که در ردیف قسطنطنیه بود فتح کرد، و پنج هزار نفر از اسراءِ مسلمین را از چنگ رومیان آزاد ساخت. به علاوه شصت کشتی رومی را با ثروت و کالا به غنیمت گرفت و آن‌ها را با غنائم میان سربازان خود تقسیم نمود([۸]). این انطاکیه همان «تسالونیکا» است نه انطاکیه شام که در آن روز مرز اسلام بود.
لیون طرابلسی در ۲۴ سپتامبر سال ۹۰۴ به طرابلس رسید و از آنجا به «طرسوس» که پایگاه آزادساختن یا مبادله اسیران مسلمین و رومیان بود آمد. در آنجا اشراف «تسالونیکا» با اسیران مبادله شدند، از جمله «کامنیاتس» مورخ بود که داستان این جنگ را از نوشته‌های او استخراج کردیم([۹]).
این بود گوشه‌ای از سرگذشت دریا نوردان مسلمین. از نقل این وقایع می‌بینیم که برتری دریا نوردی در دریای روم (مدیترانه) مدت‌های طولانی منحصر به مسلمین بوده است.

[۱]- نگاه کنید به بخش «فتح اقریطش» در فتوح البدان بلاذری ص ۲۷۸ و کامل ابن اثیر ج ۶ ص ۱۳۵ و تاریخ ابن خلدون ج ۴، ص ۲۱۱٫
[۲]- مقدمه صفحة ۲۱۱ – جزیرة قوصره همین جزیره پنتلاریا Pantellaria است.
[۳]- خلاصه‌ای از این کتاب در سال ۱۵۹۲ در «رم» منتشر شد و قسمت‌های مخصوص جغرافیای اسپانیا و افریقا و ایتالیا و سیسیل نیز منتشر شده است. اخیراً هیئتی از خاورشناسان برای چاپ و انتشار همگی آن شروع به کار کرده اند.
[۴]- در فصل (پیکار مسلمانان در رم) راجع به این موضوع به تفصیل سخن می‌گوئیم.
[۵]- تاریخ ابن خلدون ج ۴ ص ۲۰۲ و کامل ابن اثیر ج ۶ ص ۱۷۷٫
[۶]- Finlay: ibid – Book ll- s Li
[7]- تسالونیکا یا تسالونکی. مرز جدید «سلانیک» است در آن عصر این شهر بعد از قسطنطنیه بزرگترین و غنی‌ترین مرز دولت روم شرقی به شمار می‌رفت و سکنه آن در آن ایام بالغ بر ۲۵۰ هزار نفر بود.
[۸]- کامل ابن اثیر ج ۷ ص ۱۷۶ و تاریخ ابن خلدون ج ۳ ص ۳۵۷٫
[۹]- آزادساختن و مبادله‌ی اسیران مسلمین و نصارا میان خلفای اسلامی و دولت روم شرقی به طور رسمی انجام می‌گرفت. این کار پیوسته در یکی از حدود شام یا آناطولی جریان داشت. از این راه ده‌ها هزار تن از اسیران جنگی مسلمین و به همانگونه از نصارا آزاد می‌گردید. (مترجم)

از کتاب:
صحنه‌های تکان‌دهنده در تاریخ اسلام (ترجمه فارسی مواقف حاسمه فی تاریخ الإسلام)، تألیف: محمد عبدالله عنان، ترجمه: علی دوانی

شرایط برادری در راه خدا

نویسنده:عبدالله‌ ناصح علوان 
ترجمه: عبدالقادر مارونسی

islahweb-7562-1355344187برادری در راه خدا شرایط و زیربناهایی دارد که بدون آن‌ها بنای برادری استوار نمی‌گردد و خداوند متعال این برادری را نمی‌پذیرد مگر اینکه مسلمانان برحسب آن شرایط حرکت کنند و بهترین موارد آن را مد نظر قرار دهند.

امت اسلام! در زیر مهمترین شرایط و آشکارترین زیر بناهای اخوت اسلامی ذکر می‌گردد، امید است یادآوری باشد برای زنده‌دلان یا برای کسانی که شاهد و ناظر هستند و گوش فرا می‌دهند:

أ- باید این برادری خالصانه در راه خدا باشد.

برادری نمی‌تواند خالصانه در راه خدا باشد مگر هنگامی که کسانی که عقد اخوت می‌بندند از هر مصلحت‌طلبی فردی بدور باشند، اگر چنین شد بدون شک باغ برادری به بار می‌نشیند و در جامعه نتایج مطلوب این برادری تحقق پیدا می‌کند.

آنچه بر ضرورت خلوص و خالی‌بودن برادری از منافع شخصی دلالت می‌کند، حدیث «مسلم» است که پیش از این بدان اشاره شد و آن در مورد پرسشی است که فرشته از مردی که به زیارت یکی از برادران خود می‌رفت کرد که فرشته از او پرسید: قصد کجا را داری؟ (مرد) گفت: قصد (رفتن) پیش برادری در این روستا را دارم، فرشته گفت: آیا حقی بر ذمۀ او داری (و قصد) رسیدگی بدان را داری؟ یعنی آیا هدفی را دنبال می‌کنی؟ (مرد) گفت: نه، من تنها او را به خاطر خداوند متعال دوست دارم، فرشته گفت: پس من فرستادۀ خدا به نزد تو هستم (تا به تو بگویم) که خداوند تو را چنان دوست می‌دارد که تو آن (مرد) را به خاطر خدا دوست می‌داری.

ب- باید برادری همراه با ایمان و پرهیزگاری باشد

و این تحقق نمی‌یابد مگر آنگاه که برادر خود را از میان یاران با ایمان و دوستان پرهیزگار خود انتخاب کنند.

آنچه بر شرط وجود ایمان و تقوی در برادری دلالت می‌کند این سخنان خداوند متعال است: تنها مؤمنان برادران یکدیگرند (و) در آن روز دوستان دشمنان یکدیگر می‌باشند، مگر پرهیزگاران.

«ترمذی» و «ابوداود» از ابی سعید خدری (رض) روایت کرده‌اند و او از پیامبر (ص)نقل کرده است: «لَا تُصَاحِبْ إِلَّا مُؤْمِنًا، وَلَا یَأْکُلْ طَعَامَکَ إِلَّا تَقِیٌّ»، «تنها با فرد مؤمن یار باش و تنها پرهیزگاران از غذای تو بخورند».

«ابوداود و ترمذی» از ابی هریره (رض) نقل کرده‌اند که حضرت پیامبر (ص)فرموده است: «اَلْمَرْءُ عَلَى دِینِ خَلِیلِهِ، فَلْیَنْظُرْ أَحَدُکُمْ مَنْ یُخَالِلُ»، «(هرکس) بر دین دوست خود است. بنابراین، باید هریک از شما دقت کند که با چه کسی دوست می‌شود».

اگر برادری بدان شکل که در فوق ذکر شد باشد، بدون شک پا بر جاتر از کوه‌های استوار و محکم‌تر از بناهای بسیار بلند خواهد بود و رویدادهای سخت نخواهند توانست پایه‌های آن را سست کنند و مصیبت‌های روزگار توانایی گسستن رشته محکم آن را ندارند!!

ج- باید برادری متعهد به خاطر اسلام باشد

و این شرط تحقق نمی‌یابد مگر آنگاه که کسانی که عقد اخوت را بسته‌اند تعهد کنند که شرع خدا را بر خود حاکم کنند و در همه اوضاع و احوال از سنت حضرت پیامبر (ص)پیروی کنند.

حضرت پیامبر (ص)در حدیثی که پیش از این ذکر شد و مفهوم آن در زیر می‌آید، بدان اشارت کرده است: دو مرد که در راه خدا باهم دوست می‌شوند، هنگامی که باهم دیدار می‌کنند پیمان می‌بندند که نسبت به شریعت خدا متعهد باشند و هنگامی که از یکدیگر جدا می‌شوند به شریعت خدا عمل کنند.

به خاطر تمام آنچه ذکر شد هردو نفر از یاران حضرت پیامبر (ص)هنگامی که باهم دیدار می‌کردند از یکدیگر جدا نمی‌شدند تا اینکه یکی بر دیگری سوره والعصر را می‌خواند سپس هریک به دیگری سلام می‌کرد.

و این بدان معنی است که آنان بر پیش‌گرفتن خط اسلام داشتن ایمان و انجام‌دادن کار شایسته باهم پیمان می‌بستند، و همچنین باهم پیمان می‌بستند که یکدیگر را به حق و بردباری سفارش کنند و متعهد می‌شدند که جزو این امت اسلامی باشند.

خداوند امام شافعی را رحم کند چه دارای درک عمیق و تیزبینی بود، بدین جهت فرمود: (اگر از قرآن تنها سوره عصر نازل می‌شد، برای مردم کافی بود).

اگر برادری همان باشد که ذکر شد، پس هریک از آنانی که عقد برادری بستند بسان یک مصحف متحرک بر روی زمین از لحاظ رفتار و اخلاق و برخورد می‌باشند، زیرا هرکدام از آنان در زندگی قرآن کریم و تعالیم دین را سرمشق قرار داده است، چون اسلام عبارت است از اعتقاد قلبی و اقرار به وسیلۀ زبان و عمل به وسیلۀ اعضاء بدن.

د- باید برادری بر نصیحت در راه خدا برپا باشد

و این شرط عملی نمی‌شود مگر آنگاه که هریک از برادران آیینۀ برادر مؤمن خویش باشد. بنابراین، اگر یکی از آنان دید که از برادرش عمل خیری سر زده است باید او را بدان تشویق کند و از او بخواهد بیش از پیش آن عمل را انجام دهد، و اگر از او نقص یا لغزشی سر زده باشد؛ او را به طور پنهانی نصیحت کند و از او بخواهد که توبه نماید و به راه راست و آیین حق باز گردد، بدون شک این اقدام یاری بزرگ است بر به دست‌آوردن اخلاق نیکو و کنارگذاشتن صفات پست و تلاشی است بس بزرگ برای ایجاد روحیۀ همیاری و برادری برپایۀ اسلام و شریعت خدا.

گفتنی است که بر اساس این نصیحت خالصانه در راه خدا پیامبر (ص)با یاران خود مبایعت نمود، تا در جامعه مبلغین و داعیان حق و راهنمایان خیر و مردان دعوت در همه جا باشند. «شیخین» از جریر فرزند عبدالله (رض) روایت کرده‌اند که: (با پیامبر (ص)براقامه نماز و دادن زکات و نصیحت‌کردن هر مسلمانی مبایعت کردم).

می‌بینیم که حضرت پیامبر (ص)هر مسلمانی را ملزم کرده است که برای خدا و برای کتابش و برای پیامبرش و برای پیشوایان مسلمانان و برای عموم مسلمانان، نصیحت‌کننده و خیراندیش باشد. «مسلم» روایت کرده است که حضرت پیامبر (ص)فرمود: «الدِّینُ النَّصِیحَةُ قُلْنَا: لِمَنْ یَا رَسُوْلُ الِلّهِ؟ قَالَ: لِلَّهِ وَلِکِتَابِهِ وَلِرَسُولِهِ وَلِأَمَّةِ الْمُسْلِمِینَ وَعَامَّتِهِمْ»[۱]. «(دین نصیحت و خیراندیشی است) گفتیم: برای چه کسی؟ فرمود: (برای خدا و برای کتابش و برای پیامبرش و برای پیشوایان مسلمانان و برای همه مسلمانان)».

چاره چیست؟ اگر برادری نصیحت را آویزه گوش خود قرار نداد؟

آنگاه که نصیحت و یادآوری در مورد اصرار برادری برانجام کار ناپسندی یا تصمیم او بر ارتکاب معصیتی، سودی نداشته باشد، بر فرد مسلمان واجب است که از او دوری کند تا زمانی که به حق باز گردد و اگر دیگر امیدی به اصلاح کار او نبود باید تا ابد از او دوری کند و این دوری محکم‌ترین پیوند ایمان است.

متون دال برآنچه ذکر شد عبارت اند از:

«طبرانی» از ابن عباس (رض) روایت نموده است که حضرت پیامبر (ص)فرموده است: «أوثق عرى الإیمان: الموالاة فی الله، والمعاداة فی الله، والحب فی الله والبغض فی الله».

«محکم‌ترین پیوند ایمان: دوستی در راه خدا، و دشمنی به خاطر او و محبت در راه خدا و کراهت و کینه به خاطر اوست».

و «بخاری» در باب مجاز بودن دوری از آنکه سرپیچی از اوامر خدا می‌کند آورده است که کعب هنگامی که از مسلمانان باز ماند و با حضرت پیامبر به جنگ تبوک نرفت گفت: (حضرت پیامبر (مسلمانان را) از سخن‌گفتن با ما نهی کرد و پنجاه شب را ذکر نمود)، تا اینکه پهنای زمین بر آنان تنگ گشت و از خودشان به ستوه آمدند و کسی از مردم با آنان سخن نمی‌گفت و به آنان سلام نمی‌کرد و با آنان نمی‌نشست، تا اینکه خداوند عزوجل پذیرفتن توبۀ آنان را در قرآن کریم نازل کرد.

ثابت شده است که حضرت پیامبر (ص)از برخی از زنان خود یک ماه کامل به خاطر تنبیه آنان در مورد تقصیری که از آنان سر می‌زد، دوری می‌نمود.

«سیوطی» روایت کرده است که عبدالله فرزند عمر (رض) تا دم مرگ از یکی از پسران خود دوری جست، زیرا او بر حسب حدیثی که پدرش از حضرت پیامبر (ص)برای او بازگو کرد عمل نکرد، حضرت پیامبر در آن حدیث (مردان را از جلوگیری‌کردن رفتن زنان به مساجد برحذر داشته بود).

«شیخین» از ابی سعید (رض) روایت نموده‌اند که او گفت: حضرت پیامبر (ص)مسلمانان را از انداختن سنگ (به سوی کسی) با انگشتان شست و تشهد برحذر داشت و فرمود: «إِنَّهُ لاَ یَقْتُلُ الصَّیْدَ، وَلاَ یَنْکَأُ العَدُةُ، وَأَنَّهُ یَفْقَأُ العَیْنَ، وَیَکْسِرُ السِّنَّ» آن سنگ‌ ریزها شکار را نمی‌کشد و دشمن را شکست نمی‌دهد اما چشم را کور می‌کند و دندان را می‌شکند، در یک روایت دیگر آمده است که یکی از بستگان ابن مغفل سنگ ریزه‌ای را با انگشتان شست و تشهد انداخت ابن مغفل او را منع کرد و گفت: «إِنَّهَا لَا تَصِیدُ صَیْدًا» «بدون شک آن شکاری را شکار نمی‌کند». سپس آن کار را دوباره انجام داد، پس (ابن مغفل) گفت: من به تو می‌گویم که حضرت پیامبر (ص)از دست زدن به چنین کاری نهی فرموده‌اند، تو دوباره آن را انجام می‌دهی؟ هرگز با تو سخن نخواهم گفت.

برادر مسلمان! از آنچه ذکر شد معلوم گشت هدف از دوری و پشت‌کردن به خاطر خدا یک تنبیه آزاردهنده و تربیتی موقت است، مانند: یک ماه دوری حضرت پیامبر (ص)از همسران خود و پنجاه روز دوری از صحابه‌ای که از رفتن به جنگ تبوک باز مانده بوده‌اند.

اما در مورد شخصی که ملحد باشد و الحاد خود را آشکار کرده باشد یا در مورد یک نفر که مسلمان باشد و از دین خود برگشته باشد، تبری جستن و دوری از آن دو آسانترین مستلزمات ایمان و از آشکارترین رهنمودهای قرآن است، گرچه فرد ملحد یا مرتد پدر یا برادر و یا فرزند باشد.

خداوند متعال در سورۀ مجادله فرموده است: ﴿لَا تَجِدُ قَوْمًا یُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَالْیَوْمِ الْآخِرِ یُوَادُّونَ مَنْ حَادَّ اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَلَوْ کَانُوا آبَاءَهُمْ أَوْ أَبْنَاءَهُمْ أَوْ إِخْوَانَهُمْ أَوْ عَشِیرَتَهُمْ﴾ [المجادلة: ۲۲]. «مردمانی را نخواهی یافت که به خدا و روز قیامت ایمان داشته باشند ولی کسانی را به دوستی بگیرند که با خدا و پیغمبرش دشمنی ورزیده باشند، هرچند که آنان پدران، یا پسران و یا قوم و قبیلۀ ایشان باشند».

و خداوند متعال در سورۀ توبه فرموده است: ﴿یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لَا تَتَّخِذُوا آبَاءَکُمْ وَإِخْوَانَکُمْ أَوْلِیَاءَ إِنِ اسْتَحَبُّوا الْکُفْرَ عَلَى الْإِیمَانِ وَمَنْ یَتَوَلَّهُمْ مِنْکُمْ فَأُولَئِکَ هُمُ الظَّالِمُونَ﴾ [التوبة: ۲۳]. «ای مؤمنان! پدران و برادران (همسران و فرزندان و هر یکی از خویشاوندان دیگر) را یاوران مگیرید (و تکیه‌گاه و دوست خود ندانید) اگر کفر را بر ایمان ترجیح دهند (و بی‌دینی از دینداری در نزدشان عزیزتر و گرامی‌تر باشد)، کسانی که از شما ایشان را یاور و مددکار خود کنند مسلمً ستمگرند».

و خداوند متعال باز در سورۀ توبه فرموده است: ﴿وَمَا کَانَ اسْتِغْفَارُ إِبْرَاهِیمَ لِأَبِیهِ إِلَّا عَنْ مَوْعِدَةٍ وَعَدَهَا إِیَّاهُ فَلَمَّا تَبَیَّنَ لَهُ أَنَّهُ عَدُوٌّ لِلَّهِ تَبَرَّأَ مِنْهُ إِنَّ إِبْرَاهِیمَ لَأَوَّاهٌ حَلِیمٌ﴾ [التوبه: ۱۱۴]. «طلب آمرزش ابراهیم برای پدرش، به خاطر وعده‌ای بود که بدو داده بود، ولی هنگامی که برای او روشن شد که پدرش (در قید حیات بر کفر اصرار می‌ورزد و برابر وحی آسمانی دارفانی را با کفر وداع می‌گوید، دانست که او) دشمن خدا است، از او بیزاری جست و ترک طلب آمرزش برای وی گفت: واقعاً ابراهیم بسیار مهربان و دست به دعا و فروتن و شکیبا بود».

از متن‌های فوق آشکار می‌گردد که ترک و دوری خویشاوندان چنانچه بر کفر مصمم باشند از مستلزمات ایمان و مقتضیات اسلام است، زیرا اسلام پیوند برادری اسلامی و رابطۀ عقیده الهی را بالاتر از همه پیوندها و روابط قرار می‌دهد.

بنابراین، ﴿إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَةٌ﴾ از اصول ثابت اسلام است، و شعار همیشگی آن که تغییرناپذیر است همان شعار: ﴿إِنَّ أَکْرَمَکُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقَاکُمْ﴾ است.

هـ- باید این برادری بر روحیه همکاری در تمام اوضاع و احوال مبتنی باشد

و این عملی نمی‌شود مگر آنگاه که هریک از برادران در خوشی‌ها و ناخوشی‌های دیگران سهیم باشد.

پس اگر دین اسلام همکاری میان مسلمانان چه در حالت شادی و سرور آنان و چه در حالت سختی و اندوه آنان را امری لازم و حقی واجب قرار داده باشد، بدون شک این حق در مورد کسانی که در راه خدا عقد اخوت بسته‌اند واجب‌تر و لازم‌تر است!! زیرا کسانی که این عقد را بسته‌اند باهم دیگر پیمان بسته‌اند که خط اسلام را با قول و عمل پیش گیرند و شریعت خدا را تمام و کمال پیاده کنند، و با اندازه سر مویی از دین اسلام منحرف نشوند و با اندازه یک ذره از خط الهی چه در عمل و چه در رفتار بیرون نروند!!

پس برای نمونه هنگامی که اسلام می‌گوید:

* ﴿وَتَعَاوَنُوا عَلَى الْبِرِّ وَالتَّقْوَى﴾ [المائده: ۲]. «در نیکی و تقوا یکدیگر را یاری کنید».

* «لاَ یُؤْمِنُ أَحَدُکُمْ، حَتَّى یُحِبَّ لِأَخِیهِ مَا یُحِبُّ لِنَفْسِهِ» «کسی از شما مؤمن نمی‌شود تا اینکه آنچه را که برای خود دوست می‌دارد، برای برادر خویش (نیز) دوست داشته باشد».

* «مَنْ کَانَ مَعَهُ فَضْلُ ظَهْرٍ اَیَّ مَرْکُوبَ فَلْیَعُدْ بِهِ عَلَى مَنْ لَا ظَهْرَ لَهُ، وَمَنْ کَانَ مَعَهُ فَضْلٌ زَادٍ فَلْیَعُدْ بِهِ عَلَى مَنْ لَا زَادَ لَه».

«هرکس مرکبی اضافه داشته باشد آن را در اختیار کسی که مرکب ندارد قرار دهد، و هرکس توشه‌ای اضافه دارد به آنکس بدهد که توشه ندارد».

* «المُسْلِمُ أَخُو المُسْلِمِ لاَ یَظْلِمُهُ وَلاَ یُسْلِمُهُ، مَنْ کَانَ فِی حَاجَةِ أَخِیهِ کَانَ اللَّهُ فِی حَاجَتِهِ، وَمَنْ فَرَّجَ عَنْ مُسْلِمٍ کُرْبَةً، فَرَّجَ اللَّهُ عَنْهُ کُرْبَةً مِنْ کُرُبَ یَوْمِ القِیَامَةِ، وَمَنْ سَتَرَ مُسْلِمًا سَتَرَهُ اللَّهُ یَوْمَ القِیَامَةِ».

«هر مسلمانی برادر مسلمانی دیگر است، بدو ستم نمی‌کند و او را ترک نمی‌گوید، هرکس به رفع نیاز برادر خویش همت گمارد، خداوند نیاز او را رفع می‌کند، و هرکس مسلمانی را از گرفتاری و اندوه نجات دهد، خداوند به خاطر آن در روز قیامت یکی از گرفتاری‌هایش را رفع می‌کند و هرکس عیب و نقص مسلمانی را بپوشاند روز رستاخیز خداوند عیب‌هایش را می‌پوشاند».

* «مَثَلُ الْمُؤْمِنِینَ فِی تَوَادِّهِمْ، وَتَرَاحُمِهِمْ، وَتَعَاوِنُهِمْ مَثَلُ الْجَسَدِ إِذَا اشْتَکَى مِنْهُ عُضْوٌ تَدَاعَى لَهُ سَائِرُ الْجَسَدِ بِالسَّهَرِ وَالْحُمَّى».

«مثل مؤمنان در مهر و محبت و همکاریشان مانند یک بدن است، هرگاه یکی از اعضاء آن به درد آید تمام بدن با بی‌خوابی و تب با آن عضو هم درد می‌گردد».

پس موارد فوق نخست تمام کسانی را که در راه خدا عقد اخوت بسته‌اند شامل می‌شود، زیرا آنان از دیگران در پیاده‌کردن تعالیم شریعت و تعهد نسبت به قوانین اسلام اولاتر می‌باشند.

برادر مسلمان! بدین ترتیب:

هنگامی که برادری خالصانه در راه خدا باشد.

و هنگامی که مشحون به ایمان و تقوا باشد.

و هنگامی که نسبت به خط اسلام متعهد باشد.

و هنگامی که برپایه نصیحت و خیرخواهی بنا شده باشد.

و هنگامی که موجب همیاری در تمام اوضاع باشد.

تمام این شرایط را به اجرا درآورد و در این خط حرکت نماید، هرگز سختی‌ها و مصیبت‌های روزگار در آن اثر نخواهند کرد، بلکه ادامه خواهد داشت و مانند کوه استوار خواهد بود و مانند خورشید تابان خواهد ماند و مانند شب و روز در حال تجدید خواهد بود.

پاورقی:

——————————————————————————–

۱- نصیحت برای خدا عبارت است از ایمان به او و او را پاک و منزه‌داشتن از هرچه که شایستۀ او نیست، و فرمانبرداری از او و نصیحت برای کتاب خدا عبارت است از به درستی تلاوت‌کردن آن و عمل‌کردن به آیه‌های محکم آن و ایمان‌داشتن به آیه‌های متشابه آن و نصیحت برای پیامبر عبارت است از ایمان‌داشتن به او و متعهدبودن نسبت به سنتش و عمل به فرمان‌هایش و دوری جستن از آنچه ما را به دوری از آن امر کرده است، و نصیحت برای پیشوایان مسلمانان عبارت است از نصیحت‌کردن آنان هنگامی که اشتباه می‌کنند و فرمانبرداری از آنان در مورد کارهای نیک، و نصیحت برای همه مسلمانان عبارت است از سودرساندن به آنان و رفع زیان و ضرورشان، سفارش‌کردن آنان به نیکی و برحذر داشتن‌شان از کارهای بد.

منبع: اصلاح وب

نوکین دنیا

چہ واجہ مولانا ابوالحسنءِ ندویءِ کتاب «کاروان مدینه»

مترجم عبدالواحد قلندرزهی

مردماں دنیائے عمرء باز گُشنت. بلے اِے دنیا باز واب جتگ ءُ پدا آگاه بوتگ ءُ چنت بر مرتگ ءُ پدا زندگ بوتگ. آخری وهد که آئی اِش موتے واب آگاه بوت ءُ و عقل ءُ سانائیءِ چمّانءَ پَچ کرت ءُ چارتی، آ روچی ات که مہ عبدالمطّلبءِ لۏگ آئیءِ نماسگ چہ مات بوت. آئی کہ چہ مات بوت سیوگءُ چورئی اَت، بلے دنیاءَ نۏکېن زندگیءِ دات و آئیءِ سرپرستی کرت. چہ آ عُمرے کہ مہ واب بگوزیت و آ زندگی‌ئے که مہ وت کُشی بگوزیت چہ فایده؟ پہ اے خاطر اگہ راستېں جُستءَ کنېت، اے دنیائی عمر چہ هزار و چارصد سال گېشتر نہنت.

ششمی قرن مسیحی انسانیتءَ ماشیں گاڑی پہ سر یک چپّءُ چۏٹېں راہے کپتگ‌ات. تہاری گېشتر و ره سِل‌تر ءُ ماشینءِ رواج تیزترءُ بوت. مہ اے ماشیں انسانیتءِ دُرَہېں قافلہ و آدمءِ پہکېں کارواں سوارت. هزاراں سالءِ تہذیب و هزاراں مردمے زحمت مہ اے گاڑی‌ات. ماشینءِ سواراں وابءَتِنت، یا پہ وشترېں جاہے گِرَگ گۏں یک و دگہ میلءَتنت. وهدے کہ چہ یک دگہ هلاس بوتنت، هر یکے دېما یک کرّے کرت و نِشت. لہتے گۏں کسترېناں حاکمی کرت، لہتے گۏں ورگءُ چرگ گُلائېش‌اَت، چیزوکے پہ سازءُ رَباب، سرودءُ ٹنبورگ جَنَگءِ خاطرءَ کمر زانوانش بستگ‌ات. بلے کسے چمّانءَ پچ نکرتءُ و نچارتی کہ ماشیں گور چۏنېں گاڑی روگ‌انت ءُ چین‌قدر نزدیک انت. انسانیتءِ جسم ترءُ تازه‌یت، بلے دِلی خشک ءُ ذهنی دَم برتگ‌ات، گلائېش‌ات کہ زندگیءِ رگی خشک ببیت. چَمّانی در لپاش‌تگت. مدتےءَ بوت کہ انسانیت چہ ایمانءُ یقینءِ میوه‌یاں بے بہر بوتگ‌ات. چۏوا انساں وتء وتْ بَزَّگءُ بېچارگ کرتگ‌ات. انساں پہ دېم وتی چاکرءُ غلاماں دست بستگءُ وتی سری جهل کرتءُ بہ غیر چہ یک خدائے دگہ هر چیزے عبادتیءَ کرت. حرام آئیءِ ورگءُ چرگ‌ات. پادشاهاں پہ دگرانی خۏناں رُستگ‌تنت؛ آیانءِ کچَکانءِ لاپ سېرءُ بنی آدم پہ دانگ خرما تلگءَ جت. زندگیءِ حد ءُ حدوداں سک برزءَتنت. مہ اے معاشرہ مہ اے هلکاں زندگیءِ کرتن باز باز گران‌ات. کسے کہ بہ اے حدّ مرستېں گڈا آئی وشېں انسانے حساب کنَگءَ نہ بوت. چہ بازېں مالیاتی گِرَگ، دهگانءُ مالدارءِ سرېں پُرُشتت. پہ کسانۏکېں خبرے مُلکاں مہ هلاکیءِ جنگءُ چۏپ کشت ءُ کشتار اېشانی بازی‌ات. درستاں مہ دنیائے فکرء گرفتارءُ گۏں ظلمش بگرءُ بدارات. مہ کلېں دنیا اللهءِ یک چۏشېں بنده‌اے در نہ کپت کہ آئی وتی ادّ کنوکءِ خُشنودیءِ فکرءَ بکنت ءُ تچکېں راہے پٹءُ لۏٹ بکنت. هاں! اېشی نامہ‌اے زندگی‌ات، بلے حقیقت وت کُشی‌ات. دنیاءِ انسانانءِ اصلاح کنگ چه حدّ گوستگ‌ات. فسادءِ رۏهانگی آپ چہ پونز گوستگ‌ات. خبر تہنا یک ملکءِ آزاتی و یک قومءِ ترقی نہَت. انسانیتءِ جسمءُ و جاں داغ داغ ءُ آئیءِ جامگ دِرّ دِرّاَت. پہ خاطر اصلاح هچ کس دېما نہ کنزت. مہ مېدانءَ فلسفیءُ حکیم، شاعرءُ ادیب، زانتکارءُ کاواس دَور کرتءَ نکرت. پہکاں مہ اے وباماں ترّتگت‌انت. مریضْ مریضءُ چۏنکا علاج بکنت؟ کسے کہ وتیءَ یقیں نیست، دگرانءُ چہ ڈَول یقیں بدنت؟ کسے که وت تُنَّگ‌انت، دگرانءِ تُنّگیءَ چہ پَیمءَ گار بکنت؟

سرءِ انسانیتءِ قسمت یک گرانېں کبلے لگّتتءُ آئیءِ کلِیت هم گاراَت. زندگیءِ چِیلِّک (ساد) گانڈءُ گونڈات. آئیءِ سر گندگءَ نہ بوت.

اے دنیاءِ واجهءَ اے طریقہ پسند نہ بوت. آخر کار آئی چہ عرب سادهءُ آزاتېں قوم، یکیا پہ پیغمبری گچېں کرت. دگہ کسے بېد چہ پیغمبرءَ، تالانءُ شنگېں دنیاءَ سارت نہ کرت. اے پیغمبرءِ مزں‌شانېں نام مُحمّد بن عبدالله‌انت ـ پہ آئی اللهءِ هزاراں درودءُ سلام ببیت ـ. زندگیءِ هر چیز سلامت، بلے بے ترتیب، زندگی سوارے پہ رواج‌ات، بلے پہ خرابېں راہے، اصل خرابی چی‌اَت؟ خرابیءُ بنیاد اېشی‌اَت کہ انساں وتی پیدا کنۏکءَ جاه نیاورت، چہ آئیءِ غلامی در یَهتگَتنتءُ آخرتءِ زندگیءِ یقین‌اش چہ دستءَ داتگ‌ات.

واجه صلى الله علیه وسلم زندگیءَ برزېں مقامے دات. بلے وتی زندگیءُ خاندانءِ زندگیءَ مہ خطره دَور داتءُ وتی هر چیزءَ قرباں کرت. واجه صلى الله علیه وسلم پہ اے مقصدءِ خاطر پادشاهیءِ تاج، مالءُ دولتءِ ٹوه ٹوهېں پېشنهادانءَ رد کرت. ناز گُلېں وطنءَ یلاگ دات. چہ گُژنگی بہ لاپی سنگءَ بست. هچ بر تہ سیری نوارت. وتی چکانءَ مہ گژنگی تُنّگی گۏں وت هۏر کرت. مہ دنیایءِ هر قربانی هر خطره چہ پہکاں دیمایت. چہ دنیاءِ هر فائده ءُ لذت دوراَت. بلے چہ دنیا تا وهدے نرفت که آئیءَ رو براه نہ کرت. مدتءِ ۲۳ سال دنیا سارَگ بوت. دنیاءِ دل زندگ بوت. نیکی جاه یارگ بوت. وشیءُ سِلّیءِ فرق زانگ بوت. پہ خدائے بندگی ره پچ بوت. انسانءَ شرمءُ ننگ محسوس بوت کہ بہ دېمءِ دگہ انسانے سرا جهل بکنت. کسانیءُ مزنی پَشت نکپت. قومیءُ نسلیءِ ٹَہل شاں پُرُشت. زالبولانءَ حقءُ کم‌زورانءُ بےوسانءَ کمک رَست. بہ هر حال، دنیا بَدل بوت. مہ دنیائے کہ یک خداتُرسے گندگءَ نہ بوت، اۏداں هزاراں چۏشېں انساں پیداگ بوت کہ مہ تہاریءُ رۏژنائی چہ خدایش تُرستءُ چہ یقینءِ میوه‌یاں بہره‌مند بوتنت. گۏں دژمن‌اش انصافءَ کرت. حقءِ بابت چُکانی پرواهش نکرت. وتی خلاف‌اش هم گواهیءَ دات. پہ دگرانی آرام رسېنگءِ خاطرءَ مصیبت‌اش برداشتءَ کرت بدلءِ طاقتوران کمزۏرانش در چِت. شپے عبادت‌گزارءُ رۏچءِ اسپ‌سوارتنت. سَرِ دولت، حکومت، طاقت، خواهشاتْ حاکمءُ غالبتنت. تہنا یک خدائے بندهءُ یک خدائے محکومءَتنت. آیاں اے دنیاءَ چہ علم، یقیں، امں، تہذیب روحانیتءُ خدائی ذکر پُر کرت. زمانگءِ چہره ٹگَلِت. نہ تہنا انساں، بلکہ جہاں بدل بوت؛ زمینءُ آسمان بدل بوت‌انت. اے مزنېں انقلابْ پیغمبرءِ کۏشستءُ آئیءِ تعلیماتءِ ثمره‌ات.

چہ بنی آدم هچ کس این‌قدَر احساں سرِ انساں نکرتہ کہ محمّد رسول الله صلى الله علیه وسلم سر دنیائے انساں کرتہ. اگر محمّد رسول الله صلى الله علیه وسلمءِ داتگېں بخششءُ سوغات گِرَگ ببیت، گُڈا انسانی تہذیب هزاراں سال پُشتا رۏتءُ کپیتءُ اېشی چہ وتی محبوبېں چیزاں محرومءَ بیت. رسولءِ چہ مات بوتنءِ رۏچ پر چہ پر برکت مہ بیت ءُ دنیاءِ مبارکترېں انساں پېداگ بوت. دنیاءَ نۏکېں ایمانءُ نۏکېں زندگی دات.

سنت