تمبر یادبود مسجد بزرگ پاریس چاپ شد

ایرنا: تمبر یادبود مسجد بزرگ پاریس چاپ شد. این تمبر که نمادی از اولین مسجد مسلمانان فرانسه می‌باشد هم اینک در تمبرفروشی‌ها قابل خرید است.

Great Mosque of Paris stamp from France

«دلیل بوبکر» رییس مسجد بزرگ پاریس روز دوشنبه با صدور بیانیه‌ای در این زمینه گفت: این مسجد به عنوان یکی از نماد مهم اسلامی در فرانسه به شمار می‌رود و نقش خود را در اعتلای اسلام در این کشور بازی می‌کند.

این مسجد در سال ۱۹۲۲ میلادی از سوی دولت فرانسه کلنگ زنی شد و تا سال ۱۹۸۲ میلادی نیز رییس آن از سوی دولت فرانسه تعیین می‌شد.

دولت فرانسه که در آن زمان مستعمرات زیادی از کشورهای مسلمان داشت از مسلمانان برای جنگ‌های خود استفاده می‌کرد؛ و بهمین دلیل این مسجد را برای قدردانی از۷۰ هزار مسلمانی که در کنار نیروهای فرانسوی کشته شدند، ساخته است.

این مسجد در شرایط حاضر از نظر تامین هزینه‌های مالی بیشتر به مراکشی‌های مقیم فرانسه نزدیک است.

هم اینک اسلام به عنوان دومین دین در فرانسه شناخته شده و از حدود هشت میلیون نفر پیرو مسلمان مقیم برخوردار است.

نگهداشتن زبان از گناه

یکی از اعضائی که میتواند منشا غالب گناهان باشد زبان است.

رسول الله (ص) می فرماید: هر کس که زبان و شرمگاهش را برای من تضمین کند من بهشت را برای شما تضمین میکنم لذا آزاد گذاشتن زبان تا حدی که در مردمان فرو رود و گوشت آنها را بجود از آزاد گذاشتن افسار شهوت مادی خطرناکتر است چون خطر اول و پیامدهای آن دیگران را می سوزاند و شخصیت آنها را طعمه ای برای بی شخصیتها قرار میدهد. اما خطر دوم ازصاحب آن تجاوز نمی کند .

 چیز قابل توجهی که برای بسیاری از مردم شیرین است (بخصوص درمجالس خصوصی) صحبت کردن از ناموس دیگران و بخصوص بزرگان و تهمت زدن به آنها و نسبت دادن گناه به آنها (درحالی که آنها پاک و مبرا هستند) می باشد. چنین کسانی بنا به نص صریح قرآن باید حد (۸۰ضربه شلاق) زده شوند. هیچ چیزمثل زبان در اختیار انسان نیست و مطمئناً کسی که زیاد صحبت میکند نمیتواند زبان خود را کنترل کند. و شکی نیست که سکوت در بسیاری از مواقع بخصوص مواقعی که صحبت از دیگران به میان می آید افضلیت دارد.

خطرناکترین کارها انتقال کلام و صحبت درمورد دیگران بدون هیچ ضابطه و دلیلی می باشد که این امرباعث میشود که اتهامات ناروا و بدون دلیل به شخصیتهای پاک وارد آید سینه ها پرازکینه شود ارتباطات ضعیف گردد و ریسمان محبت بین دوستان پاره شود و…حال اگرسخنی درمورد دیگران شنیدیم وظیفه ی ما در قبال آن چیست؟ اکنون چگونگی تعامل باچنین صحبتهائی را با حادثه ی افک دنبال می کنیم.

 ۱- عرضه کردن سخن بر قلب و فتوا خواستن از درون: اگر سخنی در نزد ما گفته شد که شخصیت برادر دینیمان را زیر سوال می برد اول از درون خود بپرسیم که اگر ما جای او بودیم آیا آن کار رامرتکب می شدیم. درحادثه ی افک زمانی که آن تهمت ناروا به عائشه (رض) زده شد زن ابو ایوب انصاری از شوهرش پرسید نظرتودرباره ی این حادثه چیست ابوایوب گفت اگرتوجای اوبودی آیا آن کار را انجام میدادی گفت نه گفت: پس عائشه از تو بهتر است.

۲- ثابت کردن آن سخن با دلیل و برهان: اگر بنا به مصلحت عموم قصد انتقال سخن را نمودیم باید آن برای ما اثبات گردد و لذا نباید به مجرد شنیدن سخن به سبب علاقه ی انتقال دادن، آن را نقل بکنیم.

 ۳- مقدم داشتن حسن ظن بر سوء ظن در اموری که احتمالات زیادی دارد: ظن و گمان بد ترین و دروغترین سخنها می باشد و اگرما در زندگی دچار سوءظن شویم با همه ی مردم دشمن خواهیم شد.

 ۴- مشورت کردن قبل از نزدیک شدن به تهمت: پیامبر خدا درحادثه ی افک با بزرگان صحابه مشورت کرد.

 ۵- در نظر داشتن ضررها و نتایج سوئی که از پخش شایعه حاصل می شود و بزرگترین ضرر این است که آنهائی که تهمت زده می شوند بعداً مبراً شناخته شوند. در حادثه ی افک می بینیم که چقدر ضررها متحمل عائشه و پیامبر و ابوبکر و…گردید.

 ۶- سبک نشمردن صحبت درمورد دیگران مثل حادثه ی افک که بعضی از اصحاب بدون تدبر و تفکر و تحقیق این جریان را نقل میکردند طوری که سرتاسر مدینه پخش شد.

 ۷- اعلان کردن برائت شخص بعد ازاتهام. اگر بعد از تهمت معلوم شد که شخص بیگناه بوده باید به تمامی مردم برائت آن اعلام شود. در حادثه ی افک خداوند برائت عائشه را ازهفت آسمان اعلان نمود در حالی که عائشه تنها انتظار داشت پیامبر برائت او را در خواب ببیند.

 ۸- منع کردن افرادی که اینگونه اخبار را پخش می کنند اگر کسانی که شایعه پراکنی می کنند آزاد باشند و کسی جلو آنها را نگیرد زمین و زمان به فساد و تباهی کشیده خواهد شد و شیطان به آسانی در میان مردم نفوذ خواهدکرد.

 ۹- بر حذر داشتن افراد تهمت زننده از انجام دوباره ی این کار فجیع با عقاب و توبیخ کردن ویٍٍ، او را از انجام دادن دوباره ی این کار منع نمائیم مثل حادثه ی افک که خداوند عزوجل می فرماید:{یعظکم الله ان تعودوالمثله ابدا ان کنتم مومنین}.

 ۱۰- ماهمیشه سعی کنیم که بهترین گفتار را بگیریم. کسی که هر سخنی را میپذیرد در واقع راهی را برای نفوذ شیطان در وجود خود باز کرده است و شیطان از فرصت استفاده کرده و میان او و دیگران کینه و عداوت ایجاد می نماید لذا ما باید همیشه بهترین گفتار را بگیریم زیرا این کار راههای نفوذ شیطان را مسدود می نماید و خداوند می فرماید{ وقل لعبادی یقول التی هی احسن ان الشیطان کان للانسان عدوا مبینا}

منبع:تابش

تو برای رسیدن به خوشبختی، موفقیت، سعادت و یا هر چیزی که آرزویش را داری، اول از همه به دلی عاشق، با ایمان، بخشنده، مهربان و پاک احتیاج داری. وقتی درونت صاف شود، تصویر خدا منعکس می شود و یک شبه ره صد ساله را خواهی پیمود.

غرور

آدمیزاد غرورش را خیلی دوست دارد ...
اگر داشته باشد آن را از او نگیرید...
حتی به امانت نبرید...
ضربه ای هم نزنیدش، چه رسد به شکستن یا له کردن!
آدمی غرورش را خیلی زیاد، شاید بیشتر از تمام داشته هایش، دوست می دارد.

حالا ببین اگر خودش، غرورش را به خاطر تو، نادیده بگیرد، چه قدر دوستت دارد ...!

و این را بفهم آدمیزاد!


گذر زندگی

حکم برداشتن ابرو

سوال:

حکم برداشتن ابرو توسط خانم ها چیست؟ آیا برداشتن پایین یا بالای ابرو فرقی در حکم آن ایجاد می کند؟

 جواب:

اسلام همانگونه که به صفای باطن اهمیت داده برزیبایی ظاهرهم تاکیدکرده است.لذانظافت،ظاهرزیبا،لباس پاک ومنظم وموهای مرتب از تاکیدات شریعت در احادیث و روایات می باشد. اما زیبایی ظاهر در شریعت دارای قاعده و ضابطه و چهارچوب می باشد.

در مورد موهای صورت زن، هر مویی که در جای غیر طبیعی و غیر عادی باشد برداشتن آن جایز و بلکه مطلوب است. اما از بین بردن مو در مکان هایی که به طور طبیعی مو در آن می روید نادرست می باشد.

رسول الله صلی الله علیه و سلم در حدیثی که امام مسلم آن را در کتاب صحیح مسلم روایت کرده است از کندن و از بین بردن و دستکاری ابروی زن ها منع کرده است.

«لعن الله … النامصة و المتنمصات ….» زنی که موی ابرویش را می کند و کسی که موی ابروی دیگری را می کند یا دستکاری می کند مورد غضب و لعنت خداوند قرار می گیرد.

وعلت این منع هم تغییردرخلقت خداوند وعدم رضایت به آفرینش رب می باشد. وهمچنین نوعی تدلیس دراین کاروجودداردوازطرفی می تواند از عوامل تحریک دیگران محسوب گردد.ودر این باب دستکاری، کندن، تغییر در بالا و یا پایین ابرو هم یک نوع حکم را دارد و ممنوع می باشد.

فقط در صورتی که موهای ابرو از حالت طبیعی خارج شده باشد به گونه ای که غیر طبیعی بودن آن مشهود باشد و نوعی تشویه و زشتی را به وجود آورده باشد می توان در حد ضرورت آن را دستکاری کرد و قابل توجه آنکه چنین مواردی  بسیار اندک و نادر می باشد و می بایست جانب احتیاط را رعایت کرد و از حد ضرورت تجاوز نکرد.

نکته ی قابل توجه این است که زن وشوهربایدبه زینت وآرایش مطلوب ومشروع جهت ایجاد فضایی شاداب وبانشاط درخانواده اهمیت دهند.

اقامه نماز درمسجد

 صبح              ظهر              عصر             مغرب            عشاء          نمازجمعه

۰۵:۴۰

۱۲:۲۰

۱۵:۴۵

۱۷:۲۰

۱۸:۴۵

۱۲:۵۵

سیماى زن فرمانروا در قرآن

 اگر به راستى اسلام نقش زن را محدود می‏کند و او را براى رهبرى مناسب نمی‏داند، پس چگونه است که خداوند در قرآن، به معرفى زنى می‏پردازد که فرمانروایى سرزمینى را به عهده دارد و طایر اندیشه‏اش در مدیریت و برخورد با مسائل، از مردان، بلند پروازتر است؟

 این حدیث با زن فرمانروایى که خداوند در قرآن ترسیم می‏کند، منافات دارد. این زن ملکه سبا است.

 ملکه سبا می‏گوید: سلیمان نامه بزرگوارانه‏اى به این مضمون براى من فرستاده است:

«بِسْمِ اللّه‏الرَّحْمنِ الرَّحیمْ أَن لا تَعْلوا علیّ و اتونى مسلمین قالت یاأیها الملأ افتونى فى امرى ماکنت قاطعة امراحتى تشهدون» (نمل/ ۳۲)

«به نام خداوند بخشنده مهربان، بر من بزرگى مکنید و مرا از در اطاعت درآیید. [ملکه سبا[ گفت: اى سران [کشور] در کارم به من نظر دهید که بی‏حضور شما [تا کنون] کاری را انجام نداده‏ام».

چنانکه می‏بینیم این زن، فرمانرواست، اما هرگز استبداد رأى ندارد. هنگامى که نامه سلیمان رسید، بزرگان مملکت خود را گِرد آورد و نامه را که تهدیدى براى آنان شمرده می‏شد، براى همه خواند. و به آنها گفت: پیشنهادات خود را ابراز کنید، من مستبد نیستم، و نمی‏خواهم ایده خود را به شما بقبولانم، هر چند من فرمانرواى شما هستم، اما در چنین مواردى که سرنوشت مردم را رقم می‏زند، باید با اندیشمندان مشورت شود تا رأیى مناسب ابراز گردد.

مردان در پاسخ او چه گفتند؟

 «قالُوا نَحْنُ اُولوا قوة وَ اُولوا باس شدید و الْاَمْر اِلَیْکِ فَانْظُرى ماذا تَأمُرینَ» (نمل/ ۳۳)

 «گفتند: ما سخت نیرومند و دلاوریم، و[لى [اختیار کار با توست، بنگر چه دستور می‏دهی؟»

آنان نیروى بدنى خود رابه اوعرضه کردند،امااو نیازمند قدرت بدنى آنها نبود،بلکه درپى بهره‏مندى ازنیروى فکرواندیشه آنان بود.

با این وجود، هنگامى که سران قوم او را تنها گذاردند و او در اضطراب و پریشانى نظر دادن فرو رفت، غرق در اندیشه شد و پس از مدتى گفت:«اِنَّ الْمُلُوکَ إِذا دَخَلُوا قَرْیَةً اَفْسَدُوها وَ جَعَلُوا أعِزَّةَ اَهْلِها اَذِلَّةً وَ کَذلِکَ یَفْعَلوُن. وَ اِنّى مُرْسِلَةٌ اِلَیْهِمْ بِهَدیَّةٍ فَناظِرَةُ بِمَ یَرْجِعُ الْمُرْسَلُونَ». (نمل/ ۳۴ و ۳۵)

«پادشاهان چون به شهرى درآیند، آن را تباه و عزیزانش را خوار می‏گردانند، و این‏گونه می‏کنند. و [اینک] من ارمغانى به سویشان می‏فرستم و می‏نگرم که فرستادگان [من] با چه چیز بازمی‏گردند.»

 چنان که می‏بینیم، ملکه سبا به خوبى با شرایط آشناست. او اینک در پى آن است که دریابد آیا سلیمان(ع) پیامبر است و یا یکى از پادشاهان می‏باشد؟

 با توجه به شرایط موجود و دگرگونى زمان، مسأله رهبرى زن، شکل جدیدى به خود گرفته است.

اگر پادشاه باشد، شیوه برخورد مناسب با خود را می‏طلبد و اگر پیامبر باشد، باید از زاویه دیگرى به شرایط نگریست. ملکه سبا با چنین بینشى براى حضرت سلیمان(ع) هدیه فرستاد. سلیمان نیز در پى فرجام این ماجرا بود. هنگامى که هدیه به سلیمان(ع) رسید و پس از مدتى ملکه سبا به ویژگیهاى سلیمان پى برد و در فضاى حکومت سلیمان مدتی ماند، بی‏آنکه چون زنى متعصب که با چنگ و دندان از میراث پادشاهى خود دفاع می‏کند، به جنگ با سلیمان برخیزد، حقیقت را دریافت و با تمام وجود گفت:

«… اسلمت مع سلیمان للّه‏ رب العالمین» (نمل/ ۴۴)

«… و [اینک] با سلیمان در برابر خدا ـ پروردگار جهانیان ـ تسلیم شدم.»

مقصود قرآن از ترسیم چنین تصویرى چیست؟

این داستان، حکایت از حکم شرعى ندارد، اما در دل خود، مفهومى پسندیده را می‏پرورد. و آن اینکه زن نیز می‏تواند به موازات مرد، پیش رود و به‏گونه‏اى طبیعى رهبری امّتى را به دست گیرد.

اگر براستى اسلام نقش زن رامحدودمی‏کند واورابراى رهبرى مناسب نمیداند،پس چگونه است که خداونددرقرآن،به معرفى زنى می‏پردازد که فرمانروایى سرزمینى رابه عهده دارد و طایر اندیشه‏اش در مدیریت و برخورد با مسائل، از مردان، بلند پروازتر است؟

 البته در این مجال، ما نمی‏توانیم حکم قطعى این مسأله را بیان کنیم، بلکه این مسأله نیازمند تحقیق گسترده‏ترى است و مهارت زیادى می‏طلبد. در طول تاریخ اسلام، اگر چه نمی‏توان چنین نمونه‏هایى یافت، اما در حقیقت چهره اصلى زن این‏گونه است.

 آنچه گفته شد، در مسأله رهبرى زن بود. اما در سایر مناصب، زن می‏تواند در رأس بسیارى از مسؤولیتها قرار گیرد بویژه هنگامى که دریافتیم شرایط زمان حاضر و در نتیجه حکم، با گذشته بسیار متفاوت شده است.

در گذشته نیز همانند برخى نمونه‏ها در عصر حاضر، مسؤولان در امور با کسى مشورت نمی‏کردند. اما امروزه مسؤولان، تنها با شور و مشورت دیگران تصمیم می‏گیرند و دستورات خود را عملى می‏کنند، اما در قبول و یا رد نظرات دیگران آزادند.

بنابراین اگر بخواهیم به بررسى مسائل حکومت در عصر حاضر بپردازیم، نباید شیوه حکومت فرمانروایان گذشته را در ذهن خود، ترسیم کنیم، چرا که در گذشته تنها یک فرد، تصمیم می‏گرفت، اما امروز تصمیمات یک مدیر در برابر تصمیمات گروه، رنگ می‏بازد. در بررسى مدیریت زن نیز ما بر این عقیده‏ایم که زن نیز همانند مرد، داراى نقش مشخصى در جامعه سیاسى اسلامی است. اما برخى از جزئیات آن، با نقش مرد تفاوت دارد، که عکس این امر نیز صادق است.

 باید این مسأله را مورد توجه قرار داد که فرمان زن ضمیمه آراء و جمع می‏شود، نه اینکه زن در مسائل اختیار کامل و استبداد رأى داشته باشد. حال با توجه به این فرض آیا دین مبین اسلام با مدیریت زن در شرایط موجود، مخالف است. بنابراین نمی‏توان حدیث پیامبر(ص) را ـ بر فرض صحّت سند ـ بدون بررسى «مسأله رهبرى زن» به‏گونه‏اى که پیامبر(ص) در نظر داشته است، به عنوان حکمى قطعى پذیرفت. اما با توجه به شرایط موجود و دگرگونى زمان، مسأله رهبرى زن، شکل جدیدى به خود گرفته است.

 از این‏رو ما بر این عقیده‏ایم که زن نیز همانند مرد، داراى نقش مشخصى در جامعه سیاسى اسلامى است. اما برخى از جزئیات آن، با نقش مرد تفاوت دارد، که عکس این امر نیز صادق است.

 منبع: پرتال بانوان ایران

تأثیرات انفاق بر فرد و جامعه

۱) انفاق نشانه ی ایمان و تقوای فرد است:

قَدْ أَفْلَحَ الْمُؤْمِنُونَ * الَّذِینَ هُمْ فِی صَلَاتِهِمْ خَاشِعُونَ * وَالَّذِینَ هُمْ عَنِ اللَّغْوِ مُعْرِضُونَ*وَالَّذِینَ هُمْ لِلزَّکَاةِ فَاعِلُونَ [مؤمنون/۱تا۴]

(مسلّماً مؤمنان پیروز و رستگارند. ‏*‏ کسانیند که در نمازشان خشوع و خضوع دارند. ‏*‏ و کسانیند که از (کردار) بیهوده و (گفتار) یاوه رویگردانند (و زندگی را جدّی می‌گیرند ؛ نه شوخی).  و کسانیند که زکات مال بدر می‌کنند. ‏)

۲) جهاد با مال تجارتی سودمند است:

یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آَمَنُوا هَلْ أَدُلُّکُمْ عَلَى تِجَارَةٍ تُنجِیکُم مِّنْ عَذَابٍ أَلِیمٍ * تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ وَتُجَاهِدُونَ فِی سَبِیلِ اللَّهِ بِأَمْوَالِکُمْ وَأَنفُسِکُمْ ذَلِکُمْ خَیْرٌ لَّکُمْ إِن کُنتُمْ تَعْلَمُونَ [صف/۱۰و۱۱]

ای مؤمنان! آیا شما را به بازرگانی و معامله‌ای رهنمود سازم که شما را از عذاب بسیار دردناک دوزخ رها سازد ؟ ‏*(و آن این است که) به خداوپیغمبرش ایمان می‌آورید،ودرراه خدابامال و جان تلاش و جهاد می‌کنید. اگر بدانید این برای شما (از هر چیز دیگری) بهتر است.

۳) جهاد با مال نشانه ی صادق بودن در ایمان است:

إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذِینَ آمَنُوا بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ ثُمَّ لَمْ یَرْتَابُوا وَجَاهَدُوا بِأَمْوَالِهِمْ وَأَنفُسِهِمْ فِی سَبِیلِ اللَّهِ أُوْلَئِکَ هُمُ الصَّادِقُونَ [حجرات/۱۵]

مؤمنان (واقعی) تنها کسانیند که به خدا و پیغمبرش ایمان آورده‌اند، سپس هرگز شکّ و تردیدی به خود راه نداده‌اند، و با مال و جان خویش در راه خدا به تلاش ایستاده‌اند و به جهاد برخاسته‌اند. آنان (بلی آنان، در ایمان خود) درست و راستگویند.

۴) انفاق باعث تزکیه ی نفس می شود:

خُذْ مِنْ أَمْوَالِهِمْ صَدَقَةً تُطَهِّرُهُمْ وَتُزَکِّیهِم بِهَا… [توبه/۱۰۳]

(ای پیغمبر!) از اموال آنان (که به گناه خود اعتراف دارند و در صدد کاهش بدیها و افزایش نیکیهای خویش می‌باشند) زکات بگیر تا بدین وسیله ایشان را (از رذائل اخلاقی، و گناهان، و تنگ چشمی) پاک داری، و (در دل آنان نیروی خیرات و حسنات را رشد دهی و درجات) ایشان را بالا بری

۵) انفاق باعث رهایی انسان از بخل و شح می شود:

فَاتَّقُوا اللَّهَ مَا اسْتَطَعْتُمْ وَاسْمَعُوا وَأَطِیعُوا وَأَنفِقُوا خَیْراً لِّأَنفُسِکُمْ وَمَن یُوقَ شُحَّ نَفْسِهِ فَأُوْلَئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ[تغابن/۱۶]

(پس آن قدر که در توان دارید از خدا بهراسید و پرهیزگاری کنید، و (درسها و اندرزهای آسمانی را) بشنوید و بپذیرید، و (از قوانین و فرمانهای خدا) اطاعت کنید. و (در راه خدا، صدقه و احسان و) بذل و بخشش کنید، (انجام این کارها) به سود شما خواهد بود. کسانی که از بخل و حرص نفس خویش، مصون داشته شوند، آنان قطعاً رستگارند.‏)

۶) جهاد با مال، باعث رستگاری هر دو دنیا می گردد:

الَّذِینَ آمَنُواْ وَهَاجَرُواْ وَجَاهَدُواْ فِی سَبِیلِ اللّهِ بِأَمْوَالِهِمْ وَأَنفُسِهِمْ أَعْظَمُ دَرَجَةً عِندَ اللّهِ وَأُوْلَئِکَ هُمُ الْفَائِزُونَ[توبه/۲۰]

(کسانی که ایمان آورده‌اند و به مهاجرت پرداخته‌اند و در راه خدا با جان و مال (کوشیده‌اند و) جهاد نموده‌اند، دارای منزلت والاتر و بزرگتری در پیشگاه خدایند، و آنان رستگاران و بهبه مقصود رسندگان (و سعادتمندان دنیا و آخرت) می‌باشند.‏)

۷) جهاد مالی زمینه ی جهاد بدنی است: در آیات قرآن می بینیم که اول جهاد مالی مطرح گردیده و بعد جهاد بدنی، هرچند خداوند اول مشتری جانهاست

إِنَّ اللّهَ اشْتَرَى مِنَ الْمُؤْمِنِینَ أَنفُسَهُمْ وَأَمْوَالَهُم بِأَنَّ لَهُمُ الجَنَّةَ [توبه/۱۱۱]

۸ ) انفاق شکر نعمتهای خداوندی است زیرا ادای انفاق انجام وظیفه است و انجام وظفه ی شکرگزاری است.

۹) انفاق سبب ایجاد محبت بین اغنیاء و فقرا می شود: زیرا شخص غنی از روی محبت و دل سوزی و به خاطر رضای خدا مقداری از مال خود را به فقرا می بخشد.

وَآتَى الْمَالَ عَلَى حُبِّهِ ذَوِی الْقُرْبَى وَالْیَتَامَى… [بقره/۱۷۷]

و مال (خود) را با وجود علاقه‌ای که بدان دارد به خویشاوندان و یتیمان و درماندگان و واماندگان در راه و گدایان دهد

شخص نیازمند هم جواب محبت او را با محبت می دهد.

۱۰) انفاق سبب رشد مادی و معنوی مؤمنان بوده و نوعی شکرگذاری محسوب می شود زیرا خداوند می فرماید:

لَئِن شَکَرْتُمْ لأَزِیدَنَّکُمْ [ابراهیم/۷]اگر (از نعمتهای خدادادی، به وسیله ثبات بر ایمان و تلاش در عبادت) سپاسگزاری کردید، هر آینه (نعمتهای خود را) برایتان افزایش می‌دهم

۱۱) انفاق باعث رقت و صفای قلب می شود چرا که صفت بخل را از انسان گرفته و او را به نیازمندان نزدیک می کند تا حدی که خود را از آنها و همراه و یاورشان می بیند، که این خود بر صفای قلب می افزاید.

۱۲) انفاق یکی از راه های مهم نجات جامعه از فاصله ی طبقاتی و جنگ های طبقاتی است. امروزه در بیشتر کشورها بین ظالم و مظلوم، سرمایه دار و فقیر، کارفرما و کارگر جنگ و درگیری است زیرا مظلوم و فقیر و کارگر حقوقشان پایمال می گردد ولی در اسلام به خاطر انفاق و یک سری راهکارهای جالب دیگر، چنین نزاعی پیش نمی آید.

۱۳) زکات وانفاق باعث شکوفایی اقتصاد جامعه میگردد،به این خاطراست که قرآن ثروتمندانی راکه مال وثروتشان راانباشته می کنند و انفاق نمیدهند،به عذاب دردناکی تهدیدمی نماید،یعنی اسلام میخواهد این سرمایه ها وارد بازار اقتصاد و تجارت شود و بیهوده راکد نماند.

وَالَّذِینَ یَکْنِزُونَ الذَّهَبَ وَالْفِضَّةَ [توبه/۳۴]و کسانی که طلا و نقره را اندوخته می‌کنند

چطورازفکرکردن زیاد دست برداریم

اساساً فکر کردن کار خوبی است و با اینکه بعضی از مردم به ‌اندازه کافی اینکار را نمی‌‌کنند، برخی در این زمینه واقعاً زیاده ‌روی می‌کنند. از هر دو جنسیت زن و مرد در هر دو این دسته‌ها داریم. امروز می‌خواهیم درمورد کسانی حرف بزنیم که خیلی فکر می‌کنند.

بعضی‌ها آنقدر فکر می‌کنند که خود را خسته مضطرب و بیمار می‌کنند. این افراد گرایش دارند که هر مسئله ساده ‌ای را پیچیده، هر چیز آسانی را سخت و هر مشکل کوچکی را بزرگ و بغرنج جلوه دهند. آنها عادت دارند وقتشان را برای آنالیز بیش از حد هر چیز و هر کس هدر دهند. آنها متخصص تفسیر غلط حرف‌های همه هستند و اگر کوچکترین راهی وجود داشته باشد که احساساتشان جریحه ‌‌دار شود، آن را پیدا می‌کنند. حتی به دنبال آن می‌گردند. آنها معمولاً افرادی وسواسی و ایدآلیست هستند. بیش از حد نگران می‌شوند. تقریباً درمورد همه چیز و همه کس. آنها سعی می‌کنند همیشه همه را خوشنود نگه دارند و می‌خواهند که تغییر ایجاد کنند اما این فرایند تغییر آنها را می‌ترساند. برای خراب کردن امیال و آرزوهایشان به بقیه آدم‌ها نیاز ندارند، خودشان هم خوب از پس آن برمی‌آیند. آنها همان‌هایی هستند که بیش از حد فکر می‌کنند.

اگر احساس می‌کنید خصوصیاتی که در بالا ذکر کردیم را در خود می‌بینید، احتمالاً شما هم به این دسته افراد تعلق دارید. در زیر نکاتی آورده‌ ایم که به شما کمک می‌کند با این مشکل خود کنار بیایید.

۱-   از صبر کردن برای ایدآل هر چیز خودداری کنید. جاه‌ طلب بودن خیلی خوب است اما خواستن ایدآل غیرواقعبینانه و غیرعملی است. باید به دنبال پیشرفت مداوم باشید و برای دست یافتن به تغییرات مثبت تلاش کنید.

۲-  فکر و خیال نکنید. روی فکر و خیال تکیه نکنید، برحسب واقعیات عمل کنید.

 ۳-  فعال‌تر باشید. از تئوری بیرون بیایید و وارد عمل شوید. از همین الان! هر روز حداقل یک کار انجام دهید که شما را به هدفتان نزدیک‌تر کند. حتی اگر از آن واهمه دارید. اجازه ندهید ترس توانایی‌هایتان را پایین بیاورد یا بر زندگیتان حکومت کند.

 ۴-  درست‌ترین سوال‌ها را از خودتان بپرسید. سوال‌هایی که شما را از نظر ذهنی در وضعیتی مثبت، عملی، کاربردی و متمرکز بر راه‌ حل قرار دهد. مشکل را درک کنید اما تمرکزتان بر راه‌ حل باشد.

۵-  یک مدیر داشته باشید (یک مربی، دوست، یکی از آشنایان و …) که بازخورد مرتبط، خاص، معقول و غیراحساسی به شما بدهد. خودتان نمی‌توانید درمورد خودتان بیطرف باشید. این فرد باید کسی باشد که حرف‌هایی به شما بزند که باید بشنوید نه حرف‌هایی که دوست دارید بشنوید.

۶-  برای اینکه از متوسط به عالی تبدیل شوید، برنامه بریزید و کاملاً به آن پایببند شوید. رفتارهای عالی خود را پیدا کنید و به آنها متعهد بمانید.

۷- دست از توجیه کردن برای کارهایی که نمی‌کنید بردارید. صادقانه تلاش کنید که تلاش صادقانه بسیار موثر است.

۸- دفترچه ثبت موفقیت داشته باشید. نوشتن افکار، تصمیمات، رفتارها و نتایجی که به دست می‌آورید راهی عالی برای حفظ نگرش، ایجاد تمرکز و انگیزه است. همچنین راه خوبی است که بفهمید چه چیزی برای شما موثرتر است.

 ۹-  از افکارتان بیرون بیایید. جایی آرام و زیبا فرای افکارتان پیدا کنید. جایی که آرامش، امنیت، لذت و آزادی وجود داشته باشد. دست یافتن به این نیاز به تلاش و تمرین دارد اما با تمرین می‌توانید تقریباً در هر مکانی و هر زمانی اینکار را انجام دهید. تا زمانی که امتحان نکنیم نمی‌دانیم که دست از فکرکردن برداشتن چقدر سخت است.برای رفتن به فرای ذهنمان باید هرج‌ و‌ مرج ذهنمان را دور بریزیم. ذهن جای خسته ‌کننده‌ ای است و بعضی وقت‌ها لازم است که از آن به تعطیلات برویم. اگر با این ایده دست ‌و پنجه نرم می‌کنید، سعی کنید خودتان را در آهنگی که دوست دارید غرق کنید.

۱۰- بعضی از افکاری که در ذهنتان می‌چرخد باید بیرون ریخته شود، بعضی از آنها گیر کرده‌ اند و می‌ترسند بیرون بیایند. به افکار ذهنتان مثل یک بلوک آپارتمان نگاه کنید. به طبقه دوم این آپارتمان نگاه کنید، همینطور که در راهرو راه می‌روید، از پشت در آپارتمان شماره ۲۲ صدای پیرزن دیوانه می‌آید که، “اینطوری باید آنرا انجام می‌دادی دیوانه…!” کمی اینطرف‌تر، آپارتمان زن پر حرفی است که همیشه در خانه ‌اش را باز می‌گذارد و یکدفعه بیرون می‌پرد و حواستان را پرت می‌کند. انتهای راهرو مردی زندگی می‌کند که همیشه شما را می‌ترساند، “اگر می‌دیدی چقدر احمق به نظر می‌رسیدی دیگر هیچوقت آنکار را انجام نمی‌دادی.” این آدم‌ها درواقع آن افکاری هستند که میل و انگیزه شما را با احساس گناه و اضطراب از بین می برند. شناسایی این افکار خیلی ساده است، ساکنینی که خیلی وقت است اجاره خانه ‌شان را نپرداخته‌ اند و هیچ منفعتی برای شما ندارند و برای بقیه ساکنین خوب آپارتمان هم ایجاد مشکل می‌کنند و باید سریعاً آنها را بیرون بیندازید.

همین الان شروع کنید. آزاردهنده‌ ترین ساکنین آپارتمان را شناسایی کنید و حکم تخلیه ‌شان را تحویلشان دهید. اگر همکاری نکردند، گوششان را بگیرید و به زور بیرونشان کنید. این ساکنین خیلی وقت است که آنجا مانده‌اند و می‌دانند که چطور می‌توانند فریبتان دهند. اما شما تسلیم نشوید. یادتان باشد ساکنین عالی دیگری دارید که باید به آنها رسیدگی کنید.

بیرون انداختن این ساکنین جا را برای آوردن ساکنین بهتر باز می‌کند. این آپارتمان را از آنِ خودتان کنید. آن را دوباره به زندگی برگردانید. دکوراسیون آن را عوض کنید، حتی می‌توانید برایش استخر هم درست کنید. این آپارتمان مال شماست. این شما هستید که تصمیم می‌گیرید چطور آن را بازسازی کنید.

افتتاح مرکز اسلامی بزرگ مسلمانان ایالت میسوری

     

جامعه درحال رشد شهر "رولا" در ایالت "میسوری" آمریکا با افتتاح یک مرکز اسلامی جدید برای پاسخ به نیازهای خود و دعوت از پیروان سایر ادیان، رؤیای چهارساله خود را تحقق بخشیدند.
به گزارش خبرگزاری مهر به نقل از رولا دیلی نیوز، "هیتام شتیه"، عضو کمیته مشاور ساخت مرکز اسلامی رولا، ابراز امیدواری کرد ساکنان غیر مسلمان شهر که نسبت به زندگی مسلمانان کنجکاو هستند از این مرکز اسلامی دیدن کرده و پاسخهای دست اولی برای سؤالهای خود دریافت کنند.
مسلمانان این منطقه از سال 2007 تصمیم داشتند این مرکز را برای پاسخ به نیازهای جامعه ای که تعداد مسلمانان آن رو به افزایش است بنا کنند، چرا که مسلمانان این شهر طی پنج سال گذشته بیش از دو برابر شده است. پس از ماه ها کار سخت این مرکز در نهایت برای نمازگزاران مسلمان آماده شد.
دکتر"سید حق"،عضو کمیته ساخت این مرکزاسلامی،گفت: پیشتر هنگام اقامه نمازهای جماعت، جمعیت مسلمانان علاوه بر این که مسجد را به طور کامل پر می کرد، صفوف نماز به پیاده روهای اطراف مسجد نیز کشیده می شد.
این مرکز اسلامی علاوه بر یک مسجد بزرگ، دربرگیرنده فضای بازی برای کودکان، قسمت جداگانه زنان برای اقامه نماز و چندین کلاس درس است که برای کودکان هنگام اقامه نماز جمعه توسط والدین کلاس معارف اسلامی برگزار می کند.

مسلمانان ساکن این شهر از ساخت و تکمیل این مرکز اسلامی استقبال کرده و ابراز امیدواری کردند که فعالیت این مرکز برای تمام اقشار جامعه آنها تأثیرگذار باشد.

اوقات الصلاة

 صبح              ظهر              عصر             مغرب            عشاء          نمازجمعه

۰۵:۵۰

۱۲:۲۰

۱۵:۳۰

۱۷:۰۵

۱۸:۴۵

۱۲:۵۵

استفتاء

حکم بیمه بدنه اتومبیل و بیمه شخص ثالث      

سؤال:
حکم پرداخت کردن شرکت بیمه هزینه تعمیر اتومبیل تصادفی (بیمه بدنه اتومبیل) و نیز پرداخت شرکت بیمه دیه کسی را که بر اثر تصادف کشته شود (بیمه شخص ثالث) چیست؟
جواب:
پرداخت هزینه تعمیر خودرو از سوی بیمه، مستلزم آن است که فرد اتومبیل را بیمه بدنه کرده باشد و این نوع بیمه چون اجباری نیست، فقهاء آن را جایز نمی دانند، بنابراین گرفتن هزینه تعمیر نیز جایز نیست، البته همان مبلغی را که بیمه گزار جهت این نوع بیمه پرداخت نموده، می تواند بابت تعمیر از بیمه بگیرد.
اما پرداخت دیه از سوی بیمه، از طریق بیمه شخص ثالث انجام می پذیرد و این نوع بیمه اجباری است و صاحب خودرو بدون آن جریمه می شود، لذا این نوع بیمه بنا به اضطرار و اجباری که در آن است جایز می باشد و بیمه گزار دیه را از بیمه، که به نحوی عاقله وی محسوب می گردد، می تواند دریافت نماید.



دارالافتای دارالعلوم زاهدان
26/ محرم الحرام/ 1433


ساخت مسجد جدید در بروکسل

 

عكس تزئيني

یک مسجد جدید بر اساس معماری عثمانی و بلژیکی تا سال ۲۰۱۳میلادی در بروکسل ساخته می شود.

 سنگ بنای مسجد جدید توسط مهندس معماری مشهور«شفیق برکیا» بزودی در منطقه سانت خوزه به جای مسجد قدیمی«السالمیه» ساخته می شود.

این مسجد که طرح ساخت آن چند سال پیش آماده شده است، بر اساس معماری عثمانی و بلژیکی ساخته می شود و سنگ بنای آن فوریه ماه آینده با برپایی مراسم از سوی اتحادیه مراکز فرهنگی و اسلامی بلژیک ساخته می شود.

پیش بینی می شود کار ساخت این مسجد در ژوئن سال 2013 میلادی به پایان برسد.

این مسجد در دو طبقه ساخته می شود طبقه اول آن ساختمان مسجد و سالن اجتماعات قرار خواهد گرفت و طبقه بعدی به مرکز آموزشی اختصاص دارد.

 این مسجد به جامعه مسلمان در بروکسل خدمت رسانی می کند و در کنار نمازخانه یک کتابخانه و سالن کنفرانس ساخته می شود.

منبع : اخبار جهان اسلام



شش روش جهت استحضارقلب درنماز

 یکی از مسایل مهم که در نماز برای نمازگزار مطرح می گردد و بر بیشتر آنها تسلط پیدا می کند غفلت و عدم حضور قلب در نماز است.

 نمازگزاران با تمام مشکلات اجتماعی، اقتصادی، خانوادگی و شخصی وارد نماز می شوند .آنها را می بینی که به مشکلات و دغدغه های فکری خود مشغول هستند که هیچ خیری و نفعی برای آنها ندارد جز اینکه بر دردها و دغدغه های آنها می افزاید.

شیطان هم در این میان بیکار نمی نشیند و بلکه بر این غفلت و دل مشغولی ها می افزاید و مستمراً آنها را به این کار تشویق و ترغیب می کند که راه حلی برای مشکلات خود پیدا کنند ولی نتیجه ای حاصل نمی گردد.

روند این کار نتیجه ای جز این ندارد که قلب از نماز غایب و روح سرگردان و پریشان است و نفس در مسایل دیگر فرو می رود.

 اما راه حل و راه درمان و نحوه فرار از این حالت چیست؟

 بر نمازگزار واجب است که در نمازش از هنگام تکبیر الاحرام تا سلام نماز در مورد یکی از این مسائل فکر کند تا به چیزهای دیگر مشغول نشود.

نمازگزار در ذهن اش و قلب اش یکی از این مسائل ایمانی متصور شود تا از این عدم حضور قلب خلاصی یابد.

 1- اولین و مهمترین چیز اینکه نمازگزار خود را در مقابل خداوند متصور نماید و در عظمت ، اسماء و صفات خداوند تفکر نماید.

 2- نمازگزار در مورد نمازش تفکر نماید اینکه در نماز به قرآن ، معانی و مقاصد قرآن و حرکات و سکنات خود توجه نماید.

 3- نمازگزار در ملکوت آسمان و زمین تفکر نماید و این احساس را در خود بوجود بیاورد که جایگاه ای که رکوع و سجو می کند تکه کوچکی از ملکوت خداوند است.

 4- نمازگزار در مورد جهنم و بهشت تفکر نماید و روز محشر و حوادث سخت آن روز را بیاد آورد.

 5- نمازگزار در غیب هایی که منتظر او است از قبیل زمان مرگ ، سوال و پرسش درون قبر و عالم برزخ تفکر نماید.

 6- وششمین و آخرین راه حل اینکه راه موفقیت در زندگی و نجات از پریشانی و اضطراب های درونی فقط نماز و حضور حقیقی در مقابل درگاه احدیت است.

 اینها راه حلی های بود که در اینجا بیان شد و هر کدام از آنها به ترتیب از اولویت های برخوردار هستند . پس براساس اولویت به آن عمل نمایم تا از این درد و ذهن مشغولی که نمازهایمان که اساس تمام عبادات است را ضایع کرده ، نجات پیدا کنیم.

اوقات نمازهای پنجگانه مسجد

   صبح                  ظهر                 عصر                مغرب                 عشاء             نمازجمعه

۰۶:۰۰

۱۲:۱۵

۱۵:۳۰

۱۶:۵۵

۱۸:۳۰

۱۲:۴۵

وصیت سلطان محمد فاتح به پسرش

سلطان محمد فاتح

سلطان محمد فاتح در بستر بیماری مرگ چنین فرزندش را وصیت می کند، توصیه­ای که صحیح ترین و درسترین تعبیر از راه و روش او در زندگی و ارزش­ها و اصولهایی که به آنها ایمان داشت را تعبیر نموده و در آن از خلیفه­های بعد از خود خواهش می­کند که بر راه و روش او حرکت کنند: (آری، اکنون می­میریم ولی تأسف نمی­خورم چون بعد از خود جانشین شایسته­ای چون تو را دارم. پس همیشه عادل، نیکوکار و مهربان باش و حمایت خود را بر رعیت بدون تبعیض بگستران، برای تبلیغ دین اسلام فعالیت کن، زیرا این بر پادشاهان روی زمین واجب است، بیشتر از همه چیز به امور دین اهتمام بورز، و در نگهبانی از آن سستی نکن و اشخاصی را که به امور دینی اهتمام نمی­ورزند وهمچنین از گناهان کبیره دوری نمی­کنند و در فحشا غوطه­ورند و طرفدار بدعتهای فاسد کننده هستند به کار نگیر و از کسانی که تو را به آن تشویق می­کنند دوری کن، گستره­ی زمین کشور را با جهاد وسعت ببخش و از اموال بیت المال نگهداری کن و اجازه نده پراکنده شود، تورا از اینکه به ناحق دستت را به سوی مال یکی از رعیتهای خود دراز کنی منع می­کنم مگر بحق اسلام باشد، برای مستضعفین نیروهای­شان را ضمانت کن و مستحقین احسانت مورد احسان قرار ده.

همانا علما به منزله­ی نیروی گرانبها درسیستم دولت می­باشند پس از آنان طرفداری کن و به آنان شجاعت ببخش و هرگاه از یکی از آنها که در شهر دیگری است با خبر شدی او را به پیش خود دعوت کن و با مال او را مورد احترام قرار ده. بر حذر باش که مال دنیا و نیروی نظامی (سربازی) و (قدرت) تو را مغرور کند و از اینکه اهل شریعت را از دربار خود دور کنی تو را منع می­کنم. از عملی که مخالف احکام شریعت باشد میل پیدا نکن، همانا دین هدف ماست و هدایت راه و روش ما و به این وسیله یاری داده می­شویم.

 از من عبرت بگیر: من مانند مورچه­ای کوچک دراین کشور حاضر شدم، خداوند این نعمت­های بزرگ را به من بخشید پس خود را ملزم به پیروی از روش من بدان، پا به پای من حرکت کن، در راستای عزت بخشی به دین و تعظیم اهل آن تلاش کن، اموال بیت المال را در لهو ولعب و بیش از حدی که لازم است مصرف نکن چرا که این عمل از بزرگترین اسباب هلاکت می­باشد.) (1)  

(1)        السلطان محمد فاتح.  ص .172و171.


دسیسه های شیطان

 

يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا ادْخُلُوا فِي السِّلْمِ كَافَّةً وَلَا تَتَّبِعُوا خُطُوَاتِ الشَّيْطَانِ إِنَّهُ لَكُمْ عَدُوٌّ مُبِينٌ‏؛بقره/208

دیروز شیطان را دیدم.

در حوالی میدان بساطش را پهن کرده بود؛ فریب می‌فروخت.

مردم دورش جمع شده‌ بودند،‌

هیاهو می‌کردند و هول می‌زدند و بیشتر می‌خواستند.

توی بساطش همه چیز بود:

غرور ، حرص ،‌ دروغ و خیانت ،‌ جاه‌طلبی و ...

هر کس چیزی می‌خرید و در ازایش چیزی می‌داد.

بعضی‌ها تکه‌ای از قلبشان را می‌دادند و بعضی‌ پاره‌ای از روحشان را.

بعضی‌ها ایمانشان را می‌دادند و بعضی آزادگیشان را.

شیطان می‌خندید و دهانش بوی گند جهنم می‌داد.

حالم را به هم می‌زد. دلم می‌خواست همه نفرتم را توی صورتش تف کنم.

انگار ذهنم را خواند. موذیانه خندید و گفت: من کاری با کسی ندارم،

‌فقط گوشه‌ای بساطم را پهن کرده‌ام و آرام نجوا می‌کنم.

نه قیل و قال می‌کنم و نه کسی را مجبور می‌کنم چیزی از من بخرد.

می‌بینی! آدم‌ها خودشان دور من جمع شده‌اند.

جوابش را ندادم. آن وقت سرش را نزدیک‌تر آورد و گفت‌:

البته تو با اینها فرق می‌کنی.تو زیرکی و مومن.

زیرکی و ایمان، آدم را نجات می‌دهد.

اینها ساده‌اند و گرسنه. به جای هر چیزی فریب می‌خورند.

از شیطان بدم می‌آمد. حرف‌هایش اما شیرین بود.

گذاشتم که حرف بزند و او هی گفت و گفت و گفت.

ساعت‌ها کنار بساطش نشستم

تا این که چشمم به جعبه‌ای عبادت افتاد که لا به لای چیز‌های دیگر بود.

دور از چشم شیطان آن را برداشتم و توی جیبم گذاشتم.

با خودم گفتم: بگذار یک بار هم شده کسی، چیزی از شیطان بدزدد.

بگذار یک بار هم او فریب بخورد.

به خانه آمدم و در کوچک جعبه عبادت را باز کردم.

توی آن اما جز غرور چیزی نبود.

جعبه عبادت از دستم افتاد و غرور توی اتاق ریخت.

فریب خورده بودم، فریب. دستم را روی قلبم گذاشتم،‌نبود!

فهمیدم که آن را کنار بساط شیطان جا گذاشته‌ام.

تمام راه را دویدم. تمام راه لعنتش کردم. تمام راه خدا خدا کردم.

می‌خواستم یقه نامردش را بگیرم.

عبادت دروغی‌اش را توی سرش بکوبم و قلبم را پس بگیرم.

به میدان رسیدم، شیطان اما نبود.

جعبه عبادت را شکستم و های های گریه کردم.

اشک‌هایم که تمام شد،‌بلند شدم.

بلند شدم تا بی‌دلی‌ام را با خود ببرم که صدایی شنیدم، صدای قلبم را.

و همان‌جا بی‌اختیار به سجده افتادم و زمین را بوسیدم.

به شکرانه قلبی که پیدا شد و جعبه ای که شکست.